در بحث حرفهایگری به این نکته اشاره شد که برای تبدیل شدن به یک فرد حرفهای در هر حوزه، لازم است چند نفر از بزرگان و افراد برتر در آن زمینه را بشناسیم.
کسانی هم که قصد دارند در زمینهی استراتژی به یک فرد حرفهای و عمیق تبدیل شوند، لازم است تعدادی از بزرگان مدیریت استراتژیک را بشناسند و کارها، مطالعات، دیدگاهها و آراء آنها را تعقیب و بررسی کنند.
قاعدتاً نمیتوان یک فهرست جامع و مانع از متفکران و نویسندگان بزرگ استراتژی تهیه و تدوین کرد؛ به ویژه اینکه حتی معیار مشخص و قطعی برای “بزرگی و کوچکی” نیز وجود ندارد.
با این حال، چه در میان نویسندگان و متفکران قدیمی و چه دانشمندان معاصر، افرادی وجود دارند که اغلب استراتژیستها با آنها آشنا هستند و اگر بخواهید مطالعه و تحقیق و یادگیری در زمینهی استراتژی را به شکلی جدیتر دنبال کنید، مناسب است این افراد را بشناسید و جایگاه هر یک را در گذشته و حالِ مدیریت استراتژیک بدانید.
ما در اینجا چند تن از این بزرگان را به شرح زیر فهرست کرده و توضیحی بسیار کوتاه دربارهی هر کدام ارائه میکنیم:
- سان تزو
- کارل فون کلاوز ویتس
- ایگور آنسوف
- گری همل
- مایکل پورتر
- هنری مینتزبرگ
- جی بارنی
واضح است که شناخت هر یک از این افراد، مستلزم مطالعهی عمیقتر و نیز اختصاص درسهای بیشتر به آثار و دیدگاههای آنهاست.
سان تزو (Sun Tzu)
سان تزو را میتوان یکی از قدیمیترین استراتژیستهای شناخته شدهی جهان دانست.
با وجودی که چند هزاره از دوران او گذشته است، هنوز هم حرفهای او در زمینهی استراتژی، که در کتاب هنر رزم مطرح شده، نقل میشود و مورد اشاره قرار میگیرد.
سان تزو به تفاوت استراتژی و تاکتیک توجه جدی داشت و این جمله به او منسوب است که: «مردم تاکتیکهای پیروزی من را میبینند، اما هیچکدام به استراتژیهایی که زمینهساز پیروزیام بوده توجه نمیکنند.»
البته تأکید بر این نکته ضروری است که سان تزو یک متفکر نظامی بوده و علوم استراتژیک برای او در نبرد و جنگ خلاصه میشده است. با این حال، مصداقهای حرفها و توصیههای او را تا حدی در فضای کسب و کار و تجارت نیز میتوان بهکار گرفت.
[ مطالعهی بیشتر: سان تزو کیست؟ ]
گری همل (Gary Hamel)
گری همل را میتوان از نامدارترین متفکران معاصر در زمینهی استراتژی و مدیریت استراتژیک دانست. حرفهای او از چارچوبهای خشک و مکانیکی در استراتژی (مثلاً سبک مدل دیوید در برنامه ریزی استراتژی) فاصله دارد و دیدگاهها و تحلیلهای او را بیشتر میتوان زیرمجموعهی تفکر استراتژیک دانست.
شایستگیهای کلیدی (Core Competency) از جمله اصطلاحاتی است که او و همکارش پراهالاد در ادبیات مدیریت رواج دادهاند. او در کتابهایش همچنین به مباحثی مانند نوآوری و مدیریت تحول و نظام ارزشها توجه ویژه دارد.
[ مطالعهی بیشتر: معرفی گری همل و کتابهای او ]
مایکل پورتر (Michael Porter)
اگر نام مایکل پورتر را نشنیده باشید و آراء و نظراتش را ندانید (مستقل از اینکه موافق یا مخالف دیدگاههایش باشید) بهسادگی نمیتوانید کسی را قانع کنید که با استراتژی آشنا هستید.
نگاه پورتر به استراتژی حولِ مفهوم رقابت (Competition) شکل گرفته است و با این مدل ذهنی به استراتژی و دنیای کسب و کار نگاه میکند.
طرفداران مکتب پورتر نیز کسانی هستند که رقابت را هستهی استراتژی میدانند.
به عنوان مثال، پورتر بخش مهمی از استراتژی را تعیین جایگاه رقابتی میداند و اینکه شما تصمیم بگیرید میخواهید کسب و کارتان در مقایسه با سایر رقبا و فعالان صنعت، در چه جایگاهی قرار بگیرد (ارزان ترین؟ متمایزترین؟ در جستجوی یک گوشهی بازار؟).
همچنین مزیت رقابتی (Competitve Advantage) کلمهی کلیدی مایکل پورتر است و حتی وقتی از زنجیره ارزش حرف میزند، تأکید دارد که مدیران باید هنگام تدوین و انتخاب استراتژی، به بخشهایی از زنجیرهی ارزش آفرینی خود توجه کنند که در آن بخشها، نسبت به رقبا مزیت داشته و حرف بیشتری برای گفتن دارند.
پورتر حتی تعامل اقتصادی میان ملتها را نیز بر اساس رقابت و مزیت رقابتی میسنجد و تحلیل میکند.
[ مطالعهی بیشتر: مایکل پورتر ]
[ مطالعهی بیشتر: معرفی کتاب مزیت رقابتی ملل (پورتر) ]
هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg)
توضیحی که دربارهی مایکل پورتر مطرح کردیم، دربارهی مینتزبرگ هم مصداق دارد. به این معنا که هر کس ادعایی در زمینهی آشنایی ابتدایی با استراتژی مطرح میکند، باید نام مینتزبرگ را نیز شنیده و تا حدی با او آشنا باشد.
جایگاه مینتزبرگ در استراتژی از دو منظر اهمیت دارد. نخست اینکه او یک نظریه پرداز بزرگ استراتژی است و دیدگاههای او در زمینهی استراتژی، یکی از پایههای دانش استراتژی معاصر را تشکیل میدهد.
اما دومین علت جایگاه بالای او در استراتژی، تلاش ارزشمندش برای دستهبندی آراء و نظریات مطرح شده در زمینهی استراتژی است. او حاصل این تلاش بزرگ را در قالب کتاب Strategy Safari (که در ایران به جنگل استراتژی ترجمه شده) ارائه کرده است.
بنابراین بسیاری از متفکران و نویسندگان حوزهی کسب و کار، هنگامی که میخواهند فضای کلی استراتژی و مکاتب فکری موجود در استراتژی را معرفی و توصیف کنند، به سراغ دستهبندی او میروند.
[ مطالعهی بیشتر: هنری مینتزبرگ ]
جی بارنی (Jay B. Barney)
پورتر و بسیاری از متفکران مدیریت استراتژیک، استراتژی یک کسب و کار را بر اساس جایگاه آن در بازار بررسی میکنند. به عبارت دیگر، بر این باور هستند که استراتژی با نگاه به بیرون تعریف میشود و معنا پیدا میکند.
از این منظر، میتوان گفت جی بارنی کسی است که به روی دیگر سکه پرداخته است؛ اینکه برای تدوین و تعریف استراتژی، باید نگاه دقیق و موشکافانهای به درون کسب و کار هم داشته باشیم و منابع خود را به خوبی بشناسیم. دیدگاهی که به اسم دیدگاه مبتنی بر منابع شناخته میشود.
ما در درس تفکر استراتژیک بارها به دیدگاهها و نظریات بارنی اشاره کردهایم.
[ مطالعهی بیشتر: مدیریت منابع ]
[ مطالعهی بیشتر: دیدگاه مبتنی بر منابع (RBV) ]
[ مطالعهی بیشتر: آشنایی با جی بارنی ]
البته قطعاً این فهرست را میتوان بسیار طولانیتر و عمومیتر کرد و کسانی مانند بروس هندرسون (بنیانگذار گروه مشاوران بوستون)، جیم کالینز و تام پیترز و افراد دیگری مانند آنها را در آن گنجاند.
بنابراین نامهایی را که در اینجا مطرح شدند، صرفاً به عنوان نقطهی شروعِ آشنایی با متفکران مدیریت استراتژیک در نظر بگیرید.
سری مطالب حوزه استراتژی کسب و کارThe post بزرگان مدیریت استراتژیک appeared first on متمم.