منابع انسانی یکی از رموز موفقیت شرکت های بزرگ دنیا است و اولین قدم در آغاز هر استارپ انتخاب افراد آن است. راهاندازی استارتاپ به خودی خود کار سختی است و این سختی زمانی دو چندان می شود که هم تیمیهای مناسبی انتخاب نکرده باشید. در این صورت شاید بطور قطع بتوان گفت که استارتاپ شکست خواهد خورد. داشتن تیم قوی با از اعضایی که به درستسر جای خود قرار گرفته اند متضمن سربلند بیرون آمدن از پس چالشها و مشکلات پیشروی یک استارتاپ است.
ابتدای مسیر تیم استارتآپها صرفا از موسسان تشکیل میشود. هسته اولیه تیم باید تصمیم بگیرد که هر کدام از اعضا چه نقشی را خواهند داشت. چه کسی مدیر فناوری است و چه کسی مسئول بازار؟ بعد از مشخص شدن موقعیت هر کدام از موسسان نیازهای استارتآپ مشخص میشود و میتوان در قدم بعدی اعضای بیشتری به تیم اضافه کرد.
زمانی که می خواهید اعضای تیم خود را انتخاب کنید موارد زیر را مد نظر قرار دهید :
تیم سازی استارتاپ
استفاده از ابزارهای روانشناسی
استخدام افراد در پستهای مختلف نیازمند شناخت کافی از شخصیت آنها و تعیین پست سازمانی متناسب با شخصیت آنهاست. اکثر شرکت های بزرگ و برتر دنیا هنگام استخدام از تستهای شخصیتشناسی استفاده میکنند.
از جمله مشهورترین تستهای شخصیتشناسی می توان به تستهای MBTI، Big Five و DISC اشاره کرد.
این تستها که به صورت رایگان در فضای مجازی وجود دارند. می توان از تفسیر نتایج آنها به ارزیابی اولیهای از فردی که قصد دارد به تیم اضافه شود بدست آورد.
چک کردن پیشینهٔ اعضای تیم
زمانی که تیمسازی میکنید علاوه بر اینکه یک گروه از افراد مختلف را دور هم جمع می کنید در واقع دارید سنگ زیربنای استارت آپ خود می گذارید. توجه کنید که این مرحله بسیار مهم است و حتی یک اشتباه میتواند منابع، درآمد، زمان، برند و بسیاری چیزهای دیگر را در طول زمان از بین ببرد. در چنین شرایطی فرد به اشتباه انتخاب شده باید سریعا حذف شود.
حتما از معرفهایی که متقاضیان حضور در استارتاپ شما معرفی کردهاند سؤالاتی مختلف دربارهٔ فرد مد نظر بپرسید و اگر حتی یک نفر هم چیزهایی گفت که با اظهارت متقاضی ضد و نقیض بود، نیاز است تا زمان بیشتری برای بررسی فرد مذکور اختصاص دهید.
انتخاب افراد باانگیزه
انگیزه افراد نقش بسزایی در موفقیت و یا عدم موفقیت یک تیم استارتاپی بازی میکند.
بهترینها را به داخل تیم راه دهید
اهمیت انتخاب بهترین افراد به اندازهای است که بزرگان این حوزه اظهارنظرهای فراوانی در این خصوص کردهاند. به طور مثال برایان تریسی معتقد است :
شرکتهای درجه یک نیروهای درجه یک را دارند و شرکتهای درجه دو از نیروهای درجه دو برخوردارند و شرکتهای درجه سه هم محکوم به فنا هستند چون با نیروی درجه سه نمیشود سرویسی خارقالعاده به مشتریان عرضه کرد!
عدم حضور اعضای به اصطلاح A Player در تیم در دراز مدت باعث می شود که به مرور چگالی نیروهای درجه سه در تیم افزایش یابد.
صبر و تامل موقع استخدام، ولی نه هنگام اخراج
استخدام افراد در یک تیم استارتآپی کاری بسیار حساس است و باید وقت زیادی برای جستجو و مصاحبه با کاندیداهای مورد نظر صرف شود. شناخت کافی و دقت نظر در انتخاب فرد جدید از جمله نکات حیاتی در استخدام افراد است اما زمانی که صحبت اخراج است، قضیه فرق میکند.
استارتآپها مانند کسب و کارهای بزرگ صاحب سرمایه مالی بزرگی نیستند و درست کار نکردن یک قسمت از تیم میتواند ظرف مدت کوتاهی کل تیم را نابود کند. به همین دلیل توصیه میشود برخلاف زمان استخدام، در تصمیمگیری برای اخراج افراد از تیم صبر زیادی نداشته باشیم. اگر کسی را استخدام کردیم و متوجه شدیم که به هر دلیلی قابلیت ادامه همکاری با او را نداریم برای خروج او از تیم نباید زمان زیادی صرف کنیم.
انواع تیمهای استارتاپی
۱-تیم ویژگی-محور (Features-Centred Team)
تیمی است که ایدههای زیادی برای اجرایی کردن دارد و در نقشه راه این نوع تیمها زمان مشخصی برای اجرایی کردن هر ایده وجود دارد و تمرکز تک تک اعضای تیم بر روی به موقع اجرایی کردن ایدهها است که این ایدهها معمولا از جانب کاربران، مدیران ارشد و مشتریانی است که ویژگی خاصی را برای خرید محصول در نظر دارند که از جملهٔ این تیمها میتوان به Atlassian اشاره کرد.
۲-تیم کاربر-محور (User-Centred Team)
تیمی است که کاربران خود را بالاتر از تمامی شاخصهای عملکرد کلیدی (KPI) دیگر قرار میدهد. در کمپانیهایی که تیمهای توسعهٔ محصولشان کاربر- محور است، مقوله مهمی همچون تجربهٔ کاربری (UX) ارزشمندترین شاخص عملکرد محسوب میشود بطوری که در این نوع کمپانیها زمان و تلاش فراوان صرف ارتقاء مسائلی میشوند که برای کاربر لذتبخش باشد. به طور کلی، تیم از نیازها و نارضایتیهای کاربران باخبر است و تمام انرژی تیم صرف ارتقاء رضایت کلی کاربران و علاقه مند کردن آنها به محصول موجود میشود.
۳-تیم پیشرفت-محور (Growth-Centred Team)
تیمی است که بیشتر تمرکز خود را بر روی اعداد و ارقام میگذارد. در جلسات این نوع تیمها، معمولاً دربارهٔ مسائلی اصطلاحاً تحت عناوین Acquisition ،Conversion ،Engagement و Retention صحبت میشود و نقشه راه این نوع تیمها برای تأثیر مثبت روی اعداد و ارقام تهیه شده و نَه لزوماً برای راضی نگاه داشتن کاربران!
این نقشه راهها معمولا با پیشرفت محصول و قیمت گذاری و گاهی هم با تبلیغات، پوش نوتیفیکیشن و همچنین اصطلاحاً Dark Pattern به اتمام میرسند. منظور از این اصطلاح شیوههای موجود در اپلیکیشنها و یا وبسایتها است که کاربر را مجاب به خرید یا ثبتنام در آن اپلیکیشن یا وبسایت میکند.
اعضای این نوع تیمها بر اساس پیشرفت آمار و ارقام پاداش دریافت میکنند که از آن جمله میتوان به سایتی همچون LinkedIn اشاره کرد.
همچنین تمامی ویژگیهای جدید محصول به دقت آزمایش شده و در صورتی به محصول اضافه میشوند که برای کاربران به اندازه کافی ارزشمند باشند. به عنوان مثال، از جمله تیمهای کاربر-محور میتوان به Medium و Duolingo اشاره کرد.
۴-تیم خام (Naive Team)
تیمهایی هستند که برای محصولات و ویژگیهای آنها هیچ شاخص عملکرد کلیدی (KPI) کوتاه مدتی ندارند. شخصی ایدهای را مطرح کرده و هماکنون این ایده در حال اجرایی شدن توسط اعضای تیم است به طوری که زمان زیادی صرف تحقیق روی پروژه، طراحی و توسعه نمیشود. این استراتژی معمولاً تمرینی برای اجرایی شدن ایدهها یا کار تیم بر روی مسائل خلاقانه و در عین حال بیهدف است که از جملهٔ این تیمها میتوان به استارتآپهای نوظهور اشاره کرد.
۵-تیم طراحی-محور (Design-Centred Team)
تیمی است که بیشتر تمرکز خود را بر روی طراحی و لوکس بودن محصول گذاشته و این ویژگی را بالاتر از باقی جنبههای محصول قرار میدهد. تمرکز این نوع تیمها بر روی تأثیرگذاری محصول میباشد و این در حالی است که طراحان زیادی در این نوع تیمها به خدمت گرفته میشوند و زمان زیادی را صرف تحقیق، ایدهپردازی و طراحی منحصربه فرد محصول میکنند که از جملهٔ این تیمها میتوان به Apple و Nike اشاره کرد.
در زمینه مشاوره جهت طراحی سایت و سئو و بازاریابی اینترنتی می توانید با کارشناسان ما تماس بگیرید.
نوشته چگونه یک تیم استارتاپی موفق تشکیل دهیم؟ اولین بار در سمانیک. پدیدار شد.