کتاب تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان، رویدادهای تاریخ انسان و رفتارهای شگفتانگیز و احمقانهی بشر را مرور میکند و با لحنی طنزگونه به تصویر میکشد؛ از جنگها گرفته، تا تصمیمهای نادرست حاکمان و در نهایت، آسیبهای زیستمحیطی و تأثیرهای مخرب انسان بر کرهی زمین.
عنوان انگلیسی (و البته ترجمهی زیبای فارسی آن) نشان میدهد که قرار نیست با کتابی جدی روبهرو باشیم:
Humans: A Brief History of How we f*cked it all up
با این حال، جدی نبودن کتاب و طنز شیرین آن، چندان از تلخی رویدادهایی که نقل میکند نمیکاهد. دیدن اینکه چطور تصمیمها و اقدامهای کوچک، مسیر تاریخ انسانها را تغییر دادهاند، جان بسیاری از انسانها و حیوانات را گرفتهاند و بهانههای فراوانی برای دوست نداشتنِ جهان فراهم کردهاند، شیرین و لذتبخش نیست.
شاید مرور صفحهی تقدیم کتاب تاریخ مختصر جهان، تا حدی فضای آن را برای شما شفافتر کند: «تقدیم کردن این کتاب به خانوادهام، با توجه به موضوع آن، ممکن است سوءتعبیر ایجاد کند. بنابراین، به جای آن، این کتاب را به همهی کسانی تقدیم میکنم که تا کنون به شکل واقعاً بدی گند زدهاند. شما تنها نیستید.»
ما معمولاً در پاراگراف فارسی متمم به نقل چند بند از کتابها اکتفا میکنیم. اما این بار، قصد داریم کمی هم دربارهی خود کتاب و ترجمه فارسی آن حرف بزنیم.
با این حال بهتر است به سنت همیشه، ابتدا بخشهایی از کتاب را با هم بخوانیم. در بندهایی که نقل میکنیم، حملهی مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان روایت شده و البته ما برای اختصار، بخشهایی از آن را حذف کردهایم:
چطور یک امپراطوری را از دست بدهیم (بدون اینکه واقعاً تلاش کنیم)
در سال ۱۲۱۷، علاءالدین محمد دوم، شاه امپراتوری گسترده و قدرتمند خوارزمیان، از سوی رهبر قدرت جدیدی که در شرق رشد میکرد، پیام دوستانهای دریافت کرد.
آن پیام میگفت: «من حاکم سرزمینهای طلوع خورشیدم، در حالی که شما بر غروب خورشید حکومت میکنید. بگذارید پیمان محکمی از صلح و دوستی ببندیم.» آن پیام معاملهی تجاری بین دو قدرت را پیشنهاد کرد که به سود هر دوی آنها بود.
در این مقطع زمانی، شاه محمد دوم بیشک بدترین تصمیم را در طول تاریخ دیپلماسی بینالمللی گرفت.
امپراطوری خوارزمیان یکی از مهمترین امپراطوریهای جهان در آن زمان بود. […] زمانی که اروپا هنوز یک یا دو قرن از شروع رنسانس خود فاصله داشت، خوارزم در مرکز دنیای توسعهیافته قرار داشت. جادهی ابریشم از خوارزم میگذشت، مسیری عالی که شرق و غرب را به هم مرتبط میکرد و در امتداد آن کالاها و همچنین ایدهها جریان داشتند.
قلمرو شاه یکی از قلبهای تپندهی دنیای اسلام بود که تا کنون ثروتمندترین و پیشرفتهترین فرهنگ موجود است.
[…] میبینید. پیامی که شاه دریافت کرده بود، از مردی به نام چنگیزخان بود و فقط چند سال بعد از اینکه شاه تصمیم وحشتناکی گرفت… خوب، دیگر امپراتوری خوارزمی وجود نداشت.
لازم به یادآوری است، تا جایی که تاریخ میتواند قضاوت کند، پیام دوستانهی چنگیز به شاه کاملاً صادقانه بود. تا این مرحله، جنگجوی بزرگ به خوبی به همهی اهدافش دست یافته بود: او کشورگشایی کرد و همهی مردم کوچنشین شمال و مناطق پیرامونی را با امپراتوری مغول خود متحد کرد؛ مجموعهای از پیروزیها که از نسبتاً آسان تا بسیار بیرحمانه متغیر بودند.
او همچنان تعدادی نبرد برای پیروزی در شرق داشت، اما هیچ طرحی برای حمله به غرب نداشت. جاهطلبیها و خواستههایش تا اینجا گسترش مییافتند؛ علاوه بر این، او به شصتسالگیاش نزدیک میشد. کار تمام شده بود، زمان این رسیده بود که برنامهای برای بازنشستگی کاملش داشته باشد.
[…] علاوه بر این، به نظر میرسد که ارتباط خوارزم و مغول دچار نوعی مشکل معمول در ترجمهها شده باشد، زیرا پیش میآید که برخی مفاهیم در ترجمهها گم شوند. «من حاکم سرزمینهای طلوع خورشیدم، در حالی که شما بر غروب خورشید حکومت میکنید.» احتمالاً چنگیز فقط جغرافیای شرق و غرب را ترسیم و موقعیتشان را به طور (تقریباً) برابر ارزیابی میکرد.
اما ترجمهی جایگزینی هم برای این پیام وجود دارد: «من فرمانروای طلوع خورشیدم (مشرق) و شما فرمانروای غروب خورشید (مغرب).» به این ترتیب، ناگهان این طور به نظر میرسد که چنگیز به نوعی در حال تحقیر کردن است. آیا برای حاکمی که از پیش دربارهی شخص دیگری حساس شده، شخصی که به جای او در نبردهایش پیروز بوده است، بیان کلماتی به این صورت موثر به نظر میرسد: «من قدرت در حال طلوعم و شما قدرتی در حال محو شدن؟» خندهدار است.
[…] با این حال، به این دلیل که هنوز تشریفات و پروتکلهایی وجود داشتند، بدیهی است که چنگیز معتقد بود با تقاضای او برای ارتباط تجاری صلحآمیز موافقت میشود. او در پیامی به محمد گفت: «ما جنجگویان زیاد و معادن نقره داریم و نیازی ندارم که چشم طمع به سرزمینهای دیگر داشته باشیم. به همین مناسبت، به تقویت ارتباط تجاری بین افرادمان علاقهمندیم.»
بنابراین چنگیز نخستین مأموران تجاریاش را به خوارزم فرستاد که با پشتیبانی مالی خودش و به رهبری فرستادهی شخصیاش بود: ۴۵۰ تاجر، ۱۰۰ سرباز و ۵۰۰ شتر، با واگنهایی مملو از نقره و ابریشم و یشم.
در ابتدا هدفشان این بود که اطمینان حاصل کنند تحریم تجاری اخیر خوارزم در مرزهای امپراتوری مغول به پایان رسیده است. […] به جای اینکه به مأمورهای تجاری خوشامد بگویند، به آنها اجازه دهند که شترهایشان را در آنجا نگهداری کنند و یک فنجان چای به آنها بدهند، اینالچق غایرخان، حاکم اوترار، رویکردی متفاوت را انتخاب کرد. او همهی آنان را کشت و هر چیزی که با خودشان آورده بودند، دزدید. این یک حملهی غافلگیرانه و تبهکارانه بود که در آن یک نفر از ۵۵۰ نفر زنده ماند؛ چون در زمان قتلعام، او در حال حمام کردن بود و توانست خود را پشت وان پنهان کند.
[…] اگر هم شک و تردیدهایی طولانی وجود داشتند مبنی بر اینکه محمد مصمم بود کارهایی را با مغولها شروع کند، این تردیدها خیلی زود محو شدند.
[…] این بار، پیام او دستکم آنقدر صریح بود که نمیتوانست سوءتعبیری از آن وجود داشته باشد. او به شاه گفت: «آمادهی جنگ باش. من با سپاهی به سمت تو میآیم که توانایی مقابله با آن را نداری.»
در سال ۱۲۱۹، چنگیز با نیروهای نظامیاش راهی خوارزم شد. در سال ۱۲۲۲ امپراتوری خوارزم از روی نقشه محو شده بود.
نکتهای درباره کتاب تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان
این کتاب، خواندنی و شیرین است و میتواند همراه خوبی برای سفرهای شما یا لحظات استراحت و قبل از خوابتان باشد. اما نباید آن را به عنوان یک متن تاریخی کاملاً محکم و مستدل در نظر بگیرید.
متأسفانه تام فیلیپس، نویسنده کتاب، هیچ جا از ارجاع و استناد استفاده نکرده و منبعی برای حرفهایش نیاورده است. ناشر هم (Hanover Square Press) موسسهای نسبتاً جوان است و در سال ۲۰۱۷ تأسیس شده و احتمالاً به این نکته توجه نداشته که این بیمنبع بودن، به ضعف بزرگی برای کتاب تبدیل خواهد شد.
البته تام فیلیپس در انتهای کتاب، در یک صفحه، بخشی با عنوان مطالعهی بیشتر (Further Reading) گذاشته که میدانیم روش رایج نویسندگانِ کمحوصله، برای رهایی از کار خستهکننده و فرسایندهی تنظیم فهرست منابع است.
بنابراین اگر قصد داشته باشید حرفهای تام فیلیپس را به عنوان وقایعی تاریخی نقل کنید، بارها مجبور خواهید بود به سراغ اینترنت بروید و با جستجو، مطمئن شوید آنچه گفته حقیقت دارد. البته این را هم بگوییم که ما در متمم، بارها این کار را انجام دادیم و جز چند استثناء، برای بخش قابلتوجهی از حرفهای تام فیلیپس، منابع قابلاتکا پیدا کردیم.
با توجه به این نکته – که اسناد کافی برای دفاع از بسیاری از حرفهای فیلیپس در دسترس بوده – جای تأسف است که نویسنده و ناشر، از اهمیت منابع آگاه نبودهاند و با این کار، نقطهضعفی بزرگ برای این اثر ایجاد کردهاند.
ترجمه کتاب تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان
خانم زهرا کمالی دهقان این کتاب را به فارسی ترجمه کردهاند و زحمت عرضهی آن به بازار بر عهدهی انتشارات نگاه بوده است. اما به نظر میرسد که کمی شتابزدگی در ترجمه وجود داشته و عزیزان انتشارات نگاه میتوانستهاند کمی بیشتر برای ویرایش اثر و نیز تطبیق آن با نسخهی اصلی وقت بگذارند.
مثلاً ساختار جملهها، بسیار به زبان انگلیسی نزدیک است. با در نظر گرفتن سبک نگارش تام فیلیپس که جملهها را بسیار طولانی مینویسد و گاهی هم لحن محاورهای به کار میبرد، ترجمه به فارسی با حفظ ساختار جملههای انگلیسی، گاهی درک پیام جملهها را دشوار کرده یا خواننده را مجبور میکند برخی جملهها را برای بار دوم و سوم بخواند.
همین متن کوتاهی که نقل شد، از فصلی است که عنوان آن A Dummies’ and/or Current President’s Guide to Diplomacy است.
یکی از معادلهای دور و کمتر رایج برای Dummy، «دستنشانده» است. اما میدانیم که راهنمایی برای Dummies در ادبیات امروز دنیا، اصطلاحی کاملاً رایج است و شبیه سری کتابهایی که برای Dummies یا Idiots منتشر میشود، واقعاً به افراد نابخرد و احمق اشاره دارد. این در حالی است که در ترجمه اینگونه آمده که این فصل، راهنمای دیپلماسی برای افراد دستنشانده است.
یا مثلاً برای چنگیز مغول، اصطلاح Quiet Retirement به کار رفته که به معنای بازنشستگی آرام و ساکت و بیتنش است. اما شاید به همان علت شتابزدگی، واژهی Quite با Quiet اشتباه گرفته شده و در ترجمه، چنانکه در بالا آمده، اصطلاح بازنشستگی کامل به کار رفته است.
استفاده از واژهی واگن به جای Wagon، در شرایطی که امروز واگن به معنای دیگری در فارسی به کار میرود، برای لحظاتی ذهن را درگیر میکند که مگر در زمان مغولها واگن وجود داشته است؟ بعد به نتیجه میرسیم که منظور «گاری» بوده و بهتر بود Wagon به «واگن» ترجمه نشود.
به شکل مشابه، عبارت Muhammad was hell-bent on starting some shit with the Mongols به شکل «محمد مصمم بود کارهایی را با مغولها شروع کند» ترجمه شده که اصلاً بار معنایی منفی موجود در جملهی انگلیسی را منتقل نمیکند.
آیا کتاب تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان را بخوانیم؟
اگر دو کتاب انسان خردمند (هراری) و اسلحه، فولاد، میکروب (جرد دایاموند) کمی برایتان سنگین بوده و دوست دارید چیزی شبیه آنها، اما بسیار سبکتر و به زبان سادهتر بخوانید، کتاب تام فیلیپس میتواند گزینهی مناسبی باشد.
هنگام خواندن کتاب، با دیدن رفتارهای نابخردانهی حاکمان و سیاستمداران، گاهی خواهید خندید، گاهی حرص خواهید خورد، و در موارد بسیاری هم تعجب خواهید کرد.
ترجمه هم، به رغم توضیحاتی که دادیم، به شکلی نیست که مانع مطالعهی کتاب شود. اگر از ابتدا انتظار بسیار بالایی نداشته باشید، به گمان ما این کتاب میتواند انتخابی آموزنده و سرگرمکننده باشد.
با این حال، امیدواریم در ویرایشهای بعدی، نسخهای دقیقتر با متن روانتر به بازار عرضه شود تا خوانندگان از مطالعهی این کتاب، بیشتر لذت ببرند.
[ صفحه معرفی و خلاصه کتاب تاریخ به گند کشیدن جهان در سایت نگاه ]
[ خرید کتاب تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان (سی بوک) ]
مطالب مرتبط
معرفی کتابهای مدیریتی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
پاراگراف فارسی - پاراگراف های منتخب کتابها
معرفی کتابهای روانشناسی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
کتابخوانی و توصیههایی درباره آن
آشنایی با نویسندگان و دانشمندان مدیریت و اقتصاد و روانشناسی
فایل صوتی راهنمای خواندن و خریدن کتاب
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
نوشته تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان اولین بار در متمم. پدیدار شد.