پیش نیاز مطالعه درس تقویت هوش هیجانی
- مطالعه درس تعریف هوش هیجانی
- مطالعه درس نشانه های هوش هیجانی بالا
از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه این درس:
- بتوانند توضیح دهند که مدل ECI یا مجموعه شایستگی های هیجانی چگونه و توسط چه کسانی به وجود آمده است.
- بتوانند تفاوت مدل ECI را با مدل مطرح شده توسط سالووی و مایر شرح دهند.
- با هر ۲۰ المان زیرمجموعهی هوش هیجانی آشنا شوند.
پس از اینکه کتاب هوش هیجانی گلمن باعث شد تب و تاب هوش هیجانی و EQ در محیطهای دانشگاهی و کسب و کارها فراگیر شود، به تدریج این دغدغه مطرح شد که هوش هیجانی را باید چگونه سنجید و ارزیابی کرد؟
به عبارتی دقیقتر، لازم بود مفهوم پردازی شفاف و مشخصی از هوش هیجانی ارائه شود.
در این میان، ابعاد چهارگانه هوش هیجانی که سالووی و مایر از مدتها قبل (و حتی پیش از گلمن) ارائه کرده بودند، برای دانشگاهیان جذابیت داشت. اما استفاده از آن در فضای کسب و کار، چندان ساده نبود.
تصور کنید که میخواهید فردی را برای یک موقعیت شغلی استخدام کنید و برایتان مهم است که از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشد. بر اساس الگوی سالووی و مایر، باید به چهار ویژگی زیر توجه کنید:
- خواندن هیجانات و حالات انسانها
- نمایش و ابراز هیجانها
- درک هیجانها
- مدیریت هیجانها
مصداقیابی برای این چهار مورد ساده نیست. ضمن اینکه نمیتوان به سادگی به اظهارات خود فرد در این زمینهها اعتماد کرد.
مدیران منابع انسانی و افراد فعال در محیط کسب و کار، در پی این بودند که فهرستی از توانمندیها و ویژگیهایی ملموستر در اختیار داشته باشند. ویژگیهایی که سنجش آنها و قضاوت در موردشان سادهتر بوده و چندان انتزاعی نباشند.
دنیل گلمن در کتاب خود با عنوان کار کردن با هوش هیجانی (Working with Emotional Intelligence) گام مهمی در پاسخ به این نیاز برداشت.
او بیست و پنج مورد شایستگی عاطفی (Emotional Competency) تعریف کرد و گفت که وضعیت فرد در این بیست و پنج مورد، نشاندهندهی سطح هوش هیجانی اوست و برای تقویت هوش هیجانی، باید برای تقویت این بیست و پنج مورد وقت گذاشت.
او ۲۵ مورد مد نظر خود را به پنج دستهی کلی (خودآگاهی، خودتنظیمی، انگیزش، همدلی و مهارتهای اجتماعی) تقسیم کرد و پیشنهاد کرد که از ابزارهای متعددی که برای سنجش این بیست و پنج مشخصه وجود دارد، برای برآورد هوش هیجانی یک فرد (خصوصاً در محیط کار) استفاده شود.
مدل ECI در سنجش هوش هیجانی
فهرستی که گلمن تنظیم کرده بود، یک ضعف علمی داشت: برخی از پارامترهای آن با یکدیگر همپوشانی داشتند و مستقل نبودند.
این مسئله در مطالعاتی که بویاتزیس (Boyatzis) و گلمن پس از انتشار کتاب کار کردن با هوش هیجانی انجام دادند، مشخص شد. مطالعات بعدی، دستهبندی قابلاتکاتری (در چهار بخش) ارائه کرد که امروزه آن را به نام ECI 2.0 یا نسخهی دوم مجموعه شایستگی های هوش هیجانی میشناسیم (+).
در ادامه هر یک از این شایستگیها را به صورت بسیار مختصر معرفی میکنیم.
مرور این فهرست، ضمن آشنا کردن شما با ECI، کمک خواهد کرد تا درسهای مرتبط با هوش هیجانی را در متمم، راحتتر بیابید و پیگیری کنید:
نقدی بر مدل ECI
مدل ECI هم مانند هر مدل دیگری، منتقدان خود را دارد.
یکی از رایجترین انتقادها – که قابل قبول هم هست – این است که:
گلمن ابتدا هر صفتی را که میتواند در موفقیت سازمانی مفید باشد، به عنوان هوش هیجانی تعریف میکند (مثل کار تیمی و رهبری سازمانی).
سپس هوش هیجانی را بر اساس این تعریف میسنجد و میگوید هوش هیجانی، نقش مهمی در موفقیت سازمانی ایفا میکند.
این کار گلمن، یک نوع حلقهی استدلالی است.
این نقد را میتوان درک کرد و پذیرفت. در واقع، گلمن به سادگی نمیتواند ادعا کند یک شاخص جدید تعریف کرده که بر اساس آن، موفقیت و رضایت کارکنان یک سازمان قابل پیشبینی است. چون شاخصهایی که مطرح میکند، اغلب به صورت جداگانه وجود داشتهاند و تأثیر آنها بر عملکرد سازمانی هم، شفاف و مشخص است.
با این حال، نباید فراموش کنیم که اصل بحث هوش هیجانی از کجا آغاز شد.
هوش هیجانی میگفت: همه چیز را در IQ و بهره هوشی خلاصه نکنید. فاکتورهای دیگری هم در موفقیت دخیل هستند.
بر این اساس، آنچه مدل ECI ارائه میکند، فهرست ارزشمندی از فاکتورهایی است که باید در کنار هوش و بلکه بیشتر از هوش، در ارزیابی افراد و تواناییهایش، به کار گرفته شوند.
سری مطالب حوزه هوش هیجانیThe post برای تقویت هوش هیجانی روی کدام مهارتها و ویژگیها وقت بگذاریم؟ appeared first on متمم.