کتاب سختی کارهای سخت، برای مدیرعاملها نوشته شده است؛ البته نه همهی مدیرعاملها.
تمرکز اصلی کتاب بر روی مدیرعاملهایی است که خود، بنیانگذار کسب و کارشان نیز بودهاند؛ البته نه همهی مدیرعاملهای بنیانگذار.
به طور خاص، توجه کتاب به مدیرعاملهای بنیانگذاری است که کار خود را به تازگی شروع کردهاند و در حوزهی تکنولوژی فعالیت میکنند.
بنابراین اگر یک استارت آپ در حوزهی تکنولوژی دارید و در مواجهه با چالشها و سختیها متوجه شدهاید که مدیریت، چیزی فراتر از ایده پردازی و نوشتن بیزینس مدل است، این کتاب میتواند برایتان مناسب باشد.
بن هاروویتز (Ben Horowitz) نویسندهی کتاب سختی کارهای سخت، در فضای سیلیکونولی نامِ آشنایی است. او در شرکتهای متعددی در حوزهی تکنولوژی کار کرده، در حال حاضر بیشتر به عنوان یکی از بنیانگذاران شرکت اندریسن-هاروویتز (Andreessen-Horowitz) شناخته میشود.
این شرکت به عنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر (Venture Capital Firm) فعال است و روی کارآفرینان و کسب و کارهای نوپا سرمایهگذاری میکند.
بنابراین میتوان گفت هاروویتز هم به عنوان کارآفرین و بنیانگذار، هم به عنوان مدیر عامل و هم در جایگاه سرمایهگذار فعالیت کرده و حرفهایش در مجموعهی گستردهای از تجربیات گوناگون ریشه دارد.
سختی کارهای سخت | کتابی برای مدیرعاملها و بنیانگذاران
کار مدیرعامل، مدیریت است و قاعدتاً همهی کتابهای مدیریتی هم به موضوع مدیریت پرداختهاند. اما بیشتر کتابهای مدیریت میکوشند همهی سطوح مدیریتی (از مدیران عملیاتی تا مدیران میانی و ارشد) را پوشش دهند و در نتیجه، محتوای آنها کمی عمومی میشود.
این در حالی است که کتاب سختی کارهای سخت اختصاصاً بالاترین ردهی مدیریتی را هدف قرار داده و به سراغ مدیران عامل رفته است. به همین علت، این کتاب برای مدیران عامل مانند آینهای است که در آن، میتوانند خاطرات و تجربیات و دغدغههای ذهنی خودشان را ببینند.
قطعاً مدیرعاملی که از بیرون به مدیریت یک مجموعه منسوب میشود، با بنیانگذاری که در مسیر کارآفرینی، ناگزیر سمت مدیرعاملی را میپذیرد تفاوت دارد. اما شباهتها هم کم نیست.
بنابراین شاید مدیرعاملِ غیربنیانگذار، مخاطب بخشهایی از این کتاب نباشد، اما همچنان میتواند نکات آموزنده و جذابی را در کتاب پیدا کند.
کتاب سختی کارهای سخت برای مخاطب ایرانی
مثل بسیاری از کتابهای آمریکایی که به زبان فارسی ترجمه میشوند، صفحات این کتاب هم پر از اسامی خاص آمریکایی است. اما اگر اهل حوزهی تکنولوژی باشید، بعید است در مطالعهی کتاب با دشواری خاصی روبرو شوید.
قضاوت ما در متمم این است که کتاب، نکات ارزشمندی برای فعالان فضای استارتآپی ایران دارد. خصوصاً اینکه تعداد کسب و کارهای نوپا در ایران طی سالهای اخیر، به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده و جوانان زیادی در این شرکتها، در جایگاه مدیریتی قرار گرفتهاند.
بخش قابلتوجی از این جوانان، رویای افزایش مقیاس کسب و کار را در سر میپرورانند و در انتظار روزی هستند که سرمایهگذاران، روی آنها سرمایهگذاری کنند.
چالشهای مدیریتی برای این مدیران جوانِ با سودای رشد سریع، کم نیست و این کتاب، علاوه بر روایت این چالشها، راهکارهایی هم پیش روی این دسته از مدیران قرار میدهد.
مزیت جانبی مطالعهی کتاب هم این است که مدیران جوانتر را با مدل ذهنی سرمایهگذاران و مدیران جاافتادهتر آشنا میکند. بنابراین میتوان گفت مطالعهی این کتاب میتواند به شکلگیری زبان مشترک میان نسل جوان و نسل مدیران با تجربه کمک کند.
ترجمه کتاب سختی کارهای سخت
سختی کارهای سخت، عنوان زیبایی است که برای ترجمهی کتاب The Hard Thing About Hard Things انتخاب شده است.
این کتاب توسط سعید قدوسی نژاد به فارسی ترجمه شده و به همت #انتشارات آریانا به بازار عرضه شده است.
ترجمهی کتاب، روان است و تقریباً بدون مشکل میتوانید آن را از ابتدا تا انتها بخوانید. پاورقیهای کوتاهی نیز که مترجم بر برخی اصطلاحات نوشته است، به تسهیل خواندن کمک میکند.
در یک قضاوت کلی میتوان گفت مواردی که ترجمه ابهام داشته باشد، بسیار نادرند. مثلاً ترجمهی Silver Bullet به «گلولهی نقرهای» برای خوانندهی فارسی هیچ معنایی ندارد. مگر اینکه خواننده با زبان انگلیسی آشنا باشد و بداند که Silver Bullet به معنای «راهکارِ سادهی همهکاره و معجزهآمیز برای حل سریع و همزمان همهی مشکلات دشوار» است.
اما چنین مواردی بسیار نادر هستند و در کل، همچنان ترجمه را میتوان ساده و دوستانه و بسیار روان دانست.
بخشهایی از کتاب سختی کارهای سخت
راز موفقیت در مدیرعاملی
مردم همیشه از من میپرسند: «راز موفقیت در مدیرعاملی چیست؟»
متأسفانه هیچ رازی وجود ندارد، اما اگر یک مهارت برجسته وجود داشته باشد، توانایی تمرکز کردن و انجام بهترین حرکت در زمانی است که هیچ حرکت خوبی وجود ندارد.
دقیقاً همان زمانهایی که واقعاً دلتان میخواهم قایم شوید یا بمیرید، بزرگترین فرق بین مدیرعاملها ایجاد میشود.
تکنیکهایی برای آرامش اعصاب
مشکل روانشناسی این است که برای هر کسی متفاوت است. من با در نظر داشتن این نکته، در طول این سالها به چند تکنیک برای سر و کله زدن با خودم رسیدهام. امیدوارم به درد شما هم بخورد.
چند نفر دوست پیدا کنید [= حمایت اجتماعی ]. با اینکه تقریباً غیرممکن است که در تصمیمات دشوار، توصیهی فوقالعادهای از آنها دریافت کنید، اما از منظر روانشناسی، صحبت کردن با کسانی که تصمیمات چالشبرانگیز مشابهی را از سر گذراندهاند بسیار مفید است.
افکارتان را روی کاغذ بیاورید.
وقتی قرار بود برای هیئت مدیره توضیح دهم که چون شرکتمان سهامی عام است به نظرم بهترین کار این است که تمام مشتریان و تمام درآمدمان را بفروشیم و کسب و کارمان را عوض کنیم، ذهنم واقعاً در هم پیچیده بود. برای نهایی کردن آن تصمیم، شرح مفصلی از استدلالم را یادداشت کردم. فرایند نوشتن این سند باعث شد از روانشناسی خودم فاصله بگیرم و بتوانم به سرعت تصمیم بگیرم [ = برون ریزی ذهنی ].
تمرکزتان روی جاده باشد، نه دیوار. یکی از اولین درسهایی که در مسابقات اتومبیلرانی تعلیم داده میشود این است که وقتی دارید با سرعت ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت پیچی را دور میزنید، روی دیوار تمرکز نکنید؛ تمرکزتان روی جاده باشد. اگر روی دیوار تمرکز کنید، با مغز توی دیوار خواهید رفت. اگر روی جاده تمرکز کنید، طبق جاده به مسیرتان ادامه خواهید داد.
اداره کردن شرکت هم شبیه همین است. همیشه هزاران چیز وجود دارند که ممکن است درست پیش نروند و کشتیتان را غرق کنند. اگر بیش از حد روی آنها تمرکز کنید، بسیار محتمل است که هم خودتان را دیوانه کنید و هم شرکت را به گِل بنشانید.
به جای فکر کردن به چیزهایی که باید از آنها بر حذر باشید، تمرکزتان را روی جایی که دارید میروید معطوف کنید.
عظمت عنوانهای شغلی چقدر باید باشد؟
آیا باید بالاترین عنوان شغلی شرکتتان را قائممقام بگذارید یا باید مدیر ارشد بازاریابی، مدیر ارشد درآمد، مدیر ارشد کارکنان و مدیر ارشد لقمهی تهبندی هم داشته باشید؟
در اینباره دو مکتب فکری وجود دارد، که نمایندهی یکی مارک اندریسن و نمایندهی دیگری مارک زوکربرگ است.
اندریسن معتقد است که کارکنان مطالبات متعددی از شرکت دارند: حقوق، پاداش، اختیار سهام، حوزهی کنترل، عنوان شغلی.
از میان اینها، عناوین شغلی از همه بسیار ارزانتر است، بنابراین منطقی است که بالاترین عناوین شغلی ممکن را به کارکنان بدهیم. اگر با این عناوین حس بهتری پیدا میکنند، بگذارید خوشحال باشند. عناوین شغلی هیچ هزینهای ندارند.
علاوه بر این، با استفاده از روش اندریسن همیشه میتوانید برای رقابت با سایر شرکتها بر سر کارکنان جدید، حداقل در یک جنبه پیشنهاد بهتری ارائه کنید.
در مقابل، در فیسبوک مارک زوکربرگ عناوین را عامدانه بسیار پایینتر از استاندارد میچیند.
قائممقامهای ارشد در شرکتهای دیگر در فیسبوک باید پر و بال عنوان شغلیشان را تا حد مدیر یا سرپرست قیچی کنند.
سیاسیکاری در شرکت
در تمام سالهایی که به کسب و کار مشغول بودهام، هنوز نشنیدهام که کسی بگوید: «من عاشق سیاسیکاری شرکتی هستم.»
از طرفی آدمهای زیادی را میبینم که به شدت از سیاسیکاری سازمانی، گاهی حتی در شرکتهایی که خودشان اداره میکنند، شاکی هستند. پس اگر هیچکس علاقهای به سیاسیکاری ندارد، چرا اینهمه سیاسیکاری وجود دارد؟
منشاء رفتار سیاسی تقریباً همیشه مدیرعامل است. حالا ممکن است فکر کنید: «من از سیاسیکاری متنفرم. من سیاسی نیستم. اما سازمانم خیلی سیاسی است.»
متأسفانه لازم نیست خودتان سیاسی باشید تا در سازمانتان رفتار سیاسی ایجاد کنید. در واقعاً معمولاً این غیرسیاسیترین مدیرعاملها هستند که سازمانهای فوقالعاده سیاسی را اداره میکنند.
مدیرعاملهای غیرسیاسی مکرراً – و تصادفاُ – به رفتارهای سیاسی شدید دامن میزنند.
… یک مدیرعامل با تقویت و گاهی انگیزهبخشی به رفتار سیاسی، اغلب به صورت غیرارادی، آن را ایجاد میکند.
… به حداقل رساندن سیاسیکاری معمولاً حسی کاملاً غیرطبیعی دارد. این کار با روشهای خوب مدیریت از قبیل روشنفکر بودن و تشویق کارمندان به توسعه در تضاد است.
معرفی کتابهای مدیریتی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
پاراگراف فارسی - پاراگراف های منتخب کتابها
معرفی کتابهای روانشناسی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
کتابخوانی و توصیههایی درباره آن
آشنایی با نویسندگان و دانشمندان مدیریت و اقتصاد و روانشناسی
نوشته کتاب سختی کارهای سخت | دردسرها و چالش های یک مدیرعامل اولین بار در متمم. پدیدار شد.