دانیل گلمن بعد از موفقیت کتاب هوش هیجانی، به سراغ تألیف کتاب هوش اجتماعی (Social Intelligence) رفت تا وجه دیگری از هوش انسانی را مورد بررسی قرار دهد.
او در کتاب هوش هیجانی خود، تأکید دارد که نباید هوش را به بهره هوشی یا همان IQ محدود کنیم. به همین علت در مقابل IQ اصطلاح EQ یا Emotional Quotient را در برابر IQ قرار میدهد.
در کتاب هوش هیجانی، گلمن چهار مولفه برای EQ مطرح میکند:
- آگاه بودن بر خود
- مدیریت بر خود
- توجه به محیط
- مدیریت رابطهها
اما با وجود طرح این چهار نکته، جنبههای شخصی هوش هیجانی (خودآگاهی و مدیریت بر خود) به شکل محسوسی بر فضای کتاب سایه انداخته است. به همین علت، گلمن در کتاب هوش اجتماعی (به عنوان مکمل کتاب هوش هیجانی)، دو مولفهی باقیمانده از هوش هیجانی، یعنی توجه به محیط و مدیریت رابطهها را مورد بحث قرار داده است.
مغز ما برای زندگی اجتماعی ساخته شده است
اگر بخواهیم مهمترین نکتهی مطرح شده در کتاب هوش اجتماعی گلمن را انتخاب کنیم، باید به تأکید او بر مغز اجتماعی بپردازیم.
گلمن اصطلاحات عصبشناسی (Neuroscience) و عصبشناسی اجتماعی (Social Neuroscience) را بارها بهکار میبرد و تأکید میکند که زتدگی اجتماعی در کنار دیگران و تعامل با سایر انسانها، صرفاً یک انتخاب کاملاً آگاهانه و تحلیلی نیست؛ بلکه ریشه در ساختار مغز ما انسانها دارد.
یکی از دوگانههای اصلی در بحث او، High-roads (مسیرهای بالادستی) در برابر Low-roads (مسیرهای پاییندستی) است.
منظور گلمن از مسیر بالادستی، مسیر آگاهانه و تحلیلی است و در مقابل، مسیر احساسی و هیجانی و لایههای غریزیتر را به عنوان مسیر پاییندستی معرفی میکند.
به این سوالها فکر کنید:
- چرا اغلب انسانها نسبت به یکدیگر، خیرخواهانه رفتار میکنند؟
- چرا دیدن شکنجه شدن فردی دیگر برای بسیاری از ما دشوار است؟
- چرا انسانها به سراغ فعالیتهای اجتماعی و همکاری گروهی میروند؟
گلمن معتقد است که حتی تا پایان قرن بیستم، بسیاری از دانشمندان و نویسندگان، معتقد بودهاند که این ویژگیها و رفتارها، ناشی از نوعی تحلیل آگاهانه است. یعنی مسیر بالادستی در مغز از تعامل اجتماعی و رابطه با دیگران حمایت میکند:
- ما باید با دیگران خوب برخورد کنیم، تا آنها هم با ما خوب برخورد کنند.
- شکنجه نباید رواج پیدا کند، چون ممکن است روزی نوبت خود ما هم بشود.
- ما باید با دیگران همکاری کنیم، تا به هدفهای بزرگتری دست یابیم.
حرف گلمن این است که علاوه بر مسیر بالادستی، غریزی انسان (مسیر پاییندستی) نیز برای تعامل اجتماعی رشد یافته است. همکاری و تعامل و رابطهسازی، صرفاً یک انتخاب نیست؛ بلکه تنها شیوهی عملکرد مغز ما انسانهاست و اتفاقاً همین شیوه، باعث موفقیت و بقای گونهی انسان شده است.
بخش قابلتوجهی از کتاب هوش هیجانی، به نقل آزمایشها و مطالعاتی اختصاص یافته که این نکته را تأکید میکنند. به عنوان مثال، این چند سطر را بخوانید:
شش میمون آموزش دیدند تا با کشیدن زنجیرهایی، غذای خود را دریافت کنند.
در مقطعی از آزمایش، میمون هفتمی در مقابل چشم آنان قرار داده شد و هر بار که یکی از شش میمون زنجیر غذایش را میکشید، شوکی دردناک به آن میمون وارد میشد.
چهار تا از میمونها با دیدن این وضعیت، به سراغ زنجیر دیگری رفتند که غذای کمتری به آنها میداد، اما در عوض، با کشیدن آن هیچ شوکی به میمون هفتم وارد نمیشد.
میمون پنجم، برای پنج روز متوالی به هیچ زنجیری دست نزد و میمون ششم، برای دوازده هفته حاضر نشد به زنجیرها دست بزند.
به عبارت دیگر، میمونها گرسنگی کشیدن را به زجر کشیدن میمون دیگر ترجیح دادند.
تعریف هوش اجتماعی و مولفه های آن
همانطور که در ابتدای این مطلب اشاره شد، دنیل گلمن مولفههای سوم و چهارم هوش هیجانی را هوش اجتماعی مینامد.
البته در فصلی با عنوان هوش اجتماعی چیست هر یک از دو المان آگاهی از محیط اجتماعی و نیز مدیریت اجتماعی را به بخشهای خُردتری تقسیم کند.
او برای آگاهی از محیط اجتماعی (Social Awareness) چهار زیرمجموعه تعریف میکند:
همدلی اولیه (Primal Empathy): درک حس دیگران از طریق پیامهای غیرکلامی و علائم چهرهی آنها
کوک شدن و همآهنگ شدن با دیگری (Attunement): گوش دادن فعالانه و پذیرا و همراه شدن با دیگری
دقت همدلانه (Empathic Accuracy): اینکه حسها، نیتها و افکار طرف مقابل را درک کنیم
شناخت اجتماعی (Social Cognition): توانایی درک روابط اجتماعی در محیط اطرافمان
همچنین برای مدیریت اجتماعی – که گاهی با عنوان Social Facility و گاهی Relationship Management از آن نام میبرد – چهار مولفه در نظر میگیرد:
سنکرونشدن و همآهنگی (Synchrony): اینکه بتوانیم در رفتارهای غیرکلامی، با طرف مقابل همراه شویم
پرزنت کردن خود (Self-presentation): خودمان را به شکل اثربخش معرفی کنیم
نفوذ و تأثیرگذاری (Influence): بتوانیم بر نتیجهی تعاملات اجتماعی خود تأثیرگذار باشیم و مسیر آنها را هدایت کنیم
داشتن دغدغهی دیگران (Concern): مراقب دیگران و نیازهایشان باشیم و بر این اساس، رفتار کنیم
گلمن در کتاب خود بارها تأکید میکند که شیوهای که والدین برای تربیت و پرورش فرزندان خود به کار میگیرند، نقش مهمی در تقویت هوش اجتماعی کودکان دارد.
به بیان دیگر، نمیتوانیم پایینبودن هوش اجتماعی و تواناییهای ارتباطی فرزندمان را یکسره به عوامل ژنتیکی ربط بدهیم و باید بپذیریم که خودمان هم با روشهای ترتیبی ناکارآمد، در ضعفها و ناتوانیهای او، موثر بودهایم.
روابط اجتماعی و روابط عاطفی
بخش مهمی از کتاب گلمن، به روابط اجتماعی و روابط عاطفی اختصاص پیدا کرده است.
او در بحث رابطه عاطفی، توضیح میدهد که عاشقی و رابطهی عاشقانه، سه وجه دارد که هر یک، مکانیزم متفاوتی را در مغز ما فعال میکنند:
- دلبسته شدن به دیگری (در اینجا سبکهای دلبستگی را مطرح میکند)
- میل به مراقبت از دیگری
- میل غریزی به رابطهی جنسی.
همچنین در روابط اجتماعی، به این نکته میپردازد که هر یک از ما میتوانیم دو نوع نگاه متفاوت به دیگران داشته باشیم.
نگاه اول این است که دیگران را در حد شیء و ابزار ببینیم (I vs. It) و نگاه دوم اینکه آنها را فردی مانند خودمان ببینیم (I vs. You).
او توضیح میدهد که ماکیاولیستها، خودشیفتهها و سایکوپاتها، کسانی هستند که در روابط اجتماعی، دیگران را به عنوان اشیاء و ابزار میبینند. گلمن از اصطلاح مثلث تاریک برای توصیف این سه نوع شخصیت استفاده میکند.
اگر انتظار داشته باشید کتاب هوش اجتماعی، مجموعهای از راهکارها و توصیهها برای تقویت هوش اجتماعی را در اختیارتان قرار دهد، باید بگوییم که به احتمال زیاد، کتاب هوش اجتماعی گلمن شما را راضی نخواهد کرد.
این کتاب، بیشتر به تأکید بر اهمیت هوش اجتماعی اختصاص یافته و نیز انواع مطالعات و تحقیقاتی که در آن مطرح شده، بیشتر برای دفاع از این ایده انتخاب شدهاند که: «اصطلاح هوش اجتماعی، یک مفهوم پردازی سطحی و از جنس بازی با کلمات نیست. بلکه بخشی از توانایی ذهنی ما با شاخصهها و نمودهای کاملاً مشخص فیزیولوژیک است.»
این وجه فیزیولوژیک برای گلمن آنقدر جدی است که تأکید میکند سرایت احساسات و ویژگیهای منفی و نامطلوب را باید به اندازهی سرایت بیماریهای فیزیکی جدی بگیریم. همچنین زندگی و کار با انسانهای سمی در محیط کار و زندگی را درست میتوان مانند تنفس در کنار یک فرد سیگاری، مضر و مخرب در نظر گرفت.
نویسندهی کتاب همچنین سوگیری منفی کاملاً شفاف و مشخصی نسبت به تکنولوژی دارد و معتقد است که تعامل با ابزارهای دیجیتال، تماشای تلویزیون و افزایش ارتباط غیرفیزیکی (به جای ارتباط چهره به چهره) میتواند موجب آسیب دیدن هوش اجتماعی شود.
کتاب هوش اجتماعی برای چه کسانی مفید است؟
اگر قصد داشته باشید کتابی کاربردی با مجموعهای از توصیهها و راهکارها دربارهی تقویت هوش اجتماعی بخوانید، نمیتوانیم مطالعهی این کتاب را به شما توصیه کنیم.
احتمالاً منطقیتر خواهد بود اگر به دنبال کتابها و مقالههایی باشید که اختصاصاً به مولفههای هوش اجتماعی پرداختهاند (مثلاً کتابی که به مدیریت روابط عاطفی پرداخته یا مطلبی که دربارهی شیوهی استفاده از رفتارهای غیرکلامی و زبان بدن میپردازد).
اما اگر علاقهمند هستید با مبانی هوش اجتماعی آشنا شوید و حوزهی آن را بهتر بشناسید، یا از مطالعهی گزارش تحقیقات و مطالعات روانشناسی لذت میبرید این کتاب میتواند برای شما مفید باشد.
همچنین اگر برنامهی بلندمدتی برای آموزش هوش اجتماعی یا یادگیری هوش اجتماعی دارید، این کتاب میتواند به شما برای تدوین نقشهی راه (و نه بیشتر) کمک کند.
معرفی کتابهای مدیریتی
پاراگراف فارسی
معرفی کتابهای روانشناسی
کتابخوانی و توصیههایی درباره آن
دانشمندان کلاسیک مدیریت و اقتصاد و روانشناسی
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت.
فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
البته از میان درسهای مطرح شده، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعه و بررسی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
دوره MBA
فنون مذاکره
تصمیم گیری
مدیریت بازاریابی
سواد دیجیتال
The post کتاب هوش اجتماعی | دانیل گلمن appeared first on متمم.