مثل همیشه با توجه به اینکه در پیام اختصاصی متمم امکان بحث و گفتگو دربارهی جملههای روزانه وجود ندارد، فضایی را در قالب دعوت به گفتگو به یکی از این جملهها اختصاص دادهایم تا کمی بیشتر بتوانیم در حاشیهی آن به بحث و گفتگو بپردازیم.
جملهای که اینبار انتخاب شده از ژانت وینترسون و دربارهی تصمیم گیری است.
نکتهای که در این جمله مطرح شده چندان پیچیده نیست و بسیاری از ما، آن را در زندگی خود تجربه کردهایم. شاید اصل ارزش کار وینترسون در این باشد که توانسته یک تجربهی دشوار مشترک را به زیبایی و در قالب کلمات، توصیف کند:
نکتهی مهم در حرف وینترسون این است که بسیاری از تصمیمها، هرگز برای ما تمام نمیشوند.
در واقع، اینطور نیست که ما بین دو یا چند گزینه، یکی را انتخاب کرده و از آن مرحله عبور کنیم. ما انتخابمان را انجام میدهیم و از مرحلهی تصمیمگیری هم عبور میکنیم، اما گاهی آن تصمیم در وجود ما باقی میماند و به زندگی در درون ما ادامه میدهد.
البته چنین مسئلهای در تصمیمهای سادهی زندگی کمتر اتفاق میافتد. اما در تصمیمهای مهم شخصی و کاری، در انتخابهای مربوط به رابطهی عاطفی، در مهاجرت کردن و نکردن، در تغییر مسیر شغلی، چنین تصمیمهای دشوار و ماندگاری کم نیستند.
جملهی وینترسون، فرصت خوبی است تا تجربههای خود را در این زمینه در اشتراک بگذاریم:
- آیا چنین تصمیمهایی را تجربه کردهایم؟ در چه زمینههایی؟
- آیا این نوع گیر کردن در تصمیمها و عبور نکردن از آنها، یک مشکل است؟ یا واقعیتی اجتنابناپذیر است که باید آن را تحمل کنیم؟
- به نظر میرسد که «فشارِ راههای نرفته» میتواند ما را خسته و مستهلک کند. آیا روش یا روشهایی دارید که چنین فشاری را کاهش دهید؟
- در هنگام تصمیمگیری و انتخاب، چه کارهایی میشود انجام داد که فشارهای آتی و «دردِ اندیشیدن به مسیرِ انتخابنشده» کمتر شود؟
نوشته تصمیم های سخت زندگی و درد راههای نرفته اولین بار در متمم. پدیدار شد.