دوپامین (Dopamine) را میتوان مشهورترین ساکن سرزمین مغز دانست.
با وجودی که انواع مولکولها و مواد شیمیایی در مغز ما به فرایند اندیشیدن و تحلیل کردن و کنترل بدن کمک میکنند، اما در میان آنها، کمتر مادهای به اندازهی دوپامین شهرت به دست آورده است.
اگر چه گاهی در گفتگوها و متنهای عمومی، دوپامین به عنوان عامل شیمیایی مرتبط با لذت و اعتیاد شناخته میشود، اما کارکرد دوپامین، بسیار فراتر از اینها است.
دوپامین کارکردهای متعددی دارد که کمک به کنترل حرکت و کنترل توجه، خواب، حافظه ، تأثیرگذاری بر خُلق و پیش بینی لذت، تنها چند نمونه از آنهاست.
واضح است که صحبت در مورد پیامرسانهای عصبی و به طور خاص دوپامین فراتر از قلمرو آموزشی ما در بحثهای توسعه فردی است.
اما از آنجا که حتی در متنهای عمومی و مقالات غیرتخصصی هم در موضوعاتی مانند زندگی شاد، انگیزش، هدف گذاری و اعتیادهای رفتاری به دوپامین اشاره میشود، مناسب است در حد یک مطلب مختصر به این پیامرسان عصبی بپردازیم.
دوپامین یک پیام رسان عصبی است
دوپامین در دستهی نوروترنسمیترها (Neurotransmitter) یا پیامرسانهای عصبی قرار میگیرد. بنابراین قبل از پرداختن به دوپامین، لازم است پیامرسان عصبی را در چند جمله تعریف کنیم:
به ساختاری که میان دو سلول عصبی شکل میگیرد و اجازه میدهد یک سیگنال (پیام) از نورون مبداء به نورون مجاور (مقصد) برسد، سیناپس یا اتصال سیناپسی (Synaptic Connection) گفته میشود.
سیگنالها در اتصالهای سیناپسی دو نوع هستند: الکتریکی و شیمیایی.
در شرایطی که سیگنالها به شکل شیمیایی منتقل میشوند، به مولکولی که پیام را منتقل میکند نوروترنسمیتر یا پیام رسان عصبی گفته میشود.
دوپامین یکی از این نوروترنسمیترها است.
همهی نورونهای مغز نمیتوانند نوروترنسمیتر دوپامین را تولید کنند. برآورد میشود که فقط حدود ۱٪ از نورونهای مغز از توانایی تولید دوپامین برخوردار باشند. با این حال، این پیامرسان عصبی نقش مهمی در کارکردهای مختلف مغز ایفا میکند.
فعالیتها و کارکردهای دوپامین هنوز به صورت کامل برای ما شناختهشده نیست. اما در همین حد فعلی هم، کارکردهای بسیار متنوعی از این نوروترنسمیتر شناخته شده است. در حدی که هندبوکهای چندصد صفحهای برای معرفی و شرح کارکردهای آن تألیف و تدوین شده است (+/+).
موشی که نمیتواند اهرم را فشار ندهد
در دههی پنجاه میلادی، دو نفر به نامهای پیتر میلنر (Peter Milner) و جیمز اولدز (James Olds) از دانشگاه مکگیل، در حالی که مشغول مطالعه روی سیکل خواب و بیداری موشها بودند، به دستاوردی رسیدند که یک تحول در نورولوژی محسوب میشد.
این محققان الکترودی را در مغز یک موش فرو کرده بودند و موش در یک جعبه حرکت میکرد.
هر بار که موش به یک گوشهی مشخص (مثلاً گوشهی A) میرسید آنها به وسیلهی الکترود مغز موش را تحریک میکردند. پس از مدتی متوجه شدند موش علاقهی زیادی دارد که مدام به آن گوشه سر بزند.
آنها در قدم بعدی، اهرمی درست کردند که موش بتواند آن را حرکت دهد و به این وسیله خودش به همان قسمت مغزش شوک وارد کند.
موشها در این حالت گاهی تا ۷۰۰۰ مرتبه در یک ساعت، اهرم را فشار میدادند (+/+).
به نظر میرسید که مرکز لذت در مغز کشف شده است. مرکزی که وقتی تحریک میشود به این معناست که مغز از انجام یک فعالیت لذت میبرد.
ناحیهای که آنها الکترود را در آن قرار دادند، نزدیک به ساقهی مغز است و امروزه به نام تگمنتوم شکمی یا VTA (مخفف Ventral Tegmental Area) شناخته میشود.
البته طبیعتاً VTA ایجاد نشده تا ما هر زمان دلمان خواست، با الکترود آن را فعال کنیم. بنابراین سوال «طبیعیتر» این است که این بخش از مغز در حالت عادی چه میکند و چه رابطهای با احساس لذت دارد؟
در همان دهه، توسط فردی به نام کارلسون (Carlsson)، دوپامین به عنوان یک پیامرسان عصبی شناخته شد و مشخص شد که نورونهای VTA میتوانند این پیامرسان را تولید کرده و به این وسیله بخشهای دیگر مغز را تحریک کنند.
رابطهی دوپامین و لذت
امروز میدانیم که بسیاری از رفتارها و تجربههای لذتآفرین، تولید دوپامین را افزایش میدهند (+):
- مصرف کوکائین، هروئین و الکل
- تجربهی رابطهی جنسی
- شنیدن موزیک مورد علاقه
- همکاری و تعاملات سازندهی جمعی
- تنبیه کسی که اصول و اخلاق را در مورد ما رعایت نکرده
- شکستخوردن یا بدبختشدن کسی که از ما موفقتر بوده (شادن فرویده)
به همین علت است که در ادبیات عامه، دوپامین با لذت بردن مترادف شده و آن را به عنوان مادهی لذتآفرین مغز انسان شناختهاند.
مطالعهی بیشتر:
Dopamine, Learning, and Reward-seeking Behavior
Dopamine and Effort-based Choice
Dopamine: Receptors, Functions, Pathways
نوشته دوپامین چیست؟ درباره متهم اصلی پرونده لذت و اعتیاد! اولین بار در متمم. پدیدار شد.