این مطلب به معرفی کتاب Stumbling on Happiness نوشتهی دن گیلبرت اختصاص دارد.
از آنجا که در درسهای مختلف کارگاه زندگی شاد به نکاتی از این کتاب اشاره شده، در اینجا صرفاً به یک معرفی مختصر اکتفا میکنیم و به شرح جزء به جزء مطالب مطرحشده در کتاب نمیپردازیم.
این کتاب در سال ۲۰۰۷ منتشر شده و اکنون بیش از یک دهه از عمر آن میگذرد. عنوانی که دن گیلبرت انتخاب کرده، به سادگی به فارسی ترجمه نمیشود.
اما با توجه به محتوای کتاب میتوان گفت «لغزش در مسیر شادمانی» یا «افتان و خیزان به سوی شادمانی» میتواند پیام نویسنده را تا حد خوبی منتقل کند (عنوان این کتاب به «روبرو شدن با شادی» و حتی به «شیرجه در خوشبختی» هم ترجمه شده است).
دن گیلبرت در این کتاب چه میگوید؟
دن گیلبرت کوشیده در کتاب خود، خطاهای ما را در تصمیم گیری نشان دهد. او با انواع مثالها و قصهها و ارجاع به تحقیقات مختلف به ما یادآوری میکند که ذهن ما در «ارزیابی گزینهها» ضعفها و خطاهای بسیاری دارد که معمولاً از آنها غافل هستیم.
تا اینجای کار، میتوان محتوای Stumbling on Happiness را شبیه کتابهای هنر شفاف اندیشیدن و هنر خوب زندگی کردن و سایر کتابهایی دانست که فهرستی از خطاهای شناختی را با مثالهای جذاب ارائه میدهند (البته هر دو کتابِ نامبرده سالها پس از کتاب گیلبرت تألیف و منتشر شدهاند).
اما یک ویژگی مهم، این کتاب را متمایز میکند: دن گیلبرت صرفاً به خطاهای ما در برآورد شادمانی حاصل از تصمیمها میپردازد.
بنابراین کتاب او یک تِم و بُنمایهی مشخص دارد و در تمام متن کتاب از این محور اصلی فاصله نگرفته است: «آیا ما در ارزیابی گزینههای مختلف، میتوانیم به درستی تشخیص دهیم که انتخاب کدامیک شادمانی بیشتری به همراه خواهد داشت؟»
او توضیح میدهد که ما در حرکت به سوی شادمانی، خطاها و لغزشهای فراوانی داریم و بارها پایمان در این مسیر میلغزد. علت هم این است که مغز ما هنوز آنقدر در شبیهسازی قدرتمند نشده که بتواند «احساسات ما را در آیندهای هنوز پیش نیامده» به درستی پیشبینی کند.
اصل تمرکز مغز ما بر زمان حال است
گیلبرت توضیح میدهد که انسان در طول زندگی طولانی خود بر روی زمین، باید پیوسته از تهدیدهای فیزیکی میگریخته و امنیت خود را تأمین میکرده است. به همین علت مغز ما برای تحلیل رویدادهای نزدیک توانمندی بیشتری دارد.
ما اگر همین الان یک شیر یا ببر را روبروی خود ببینیم، مغز به خوبی کار خود را بلد است. تهدید را میبیند. به تلخی و دردِ خورده شدن فکر میکند و به تمام اندامها دستور میدهد که برای فرار آماده شوند.
اما در زندگی مدرن ما از مغز خود انتظارات بیشتری داریم. ما میخواهیم از سن بیست سالگی به بازنشستگی در پنجاه یا شصتسالگی فکر کند و غمها و شادیهای آن دوران را برآورد کرده و بر همین اساس، گزینهی شغلی مناسب یا محل زندگی مطلوب امروزمان را تعیین کند.
البته مغز ما در توانایی شبیهسازی (Future Simulation) ضعیف نیست. بلکه در برآورد هیجانات و احساسات (Affect Prediction)، ضعیف است و خطا دارد.
شما به سادگی میتوانید تصور کنید که همین فردا، کنار ساحل دریا دراز کشیدهاید.
اما دشواری اینجاست که کسی از شما بپرسد: در آن لحظه چقدر شاد یا آرام خواهی بود؟ آیا میتوانی میزان شادی یا آرامش خود را در آن لحظه، با عددی بین صفر تا صد برآورد کنی؟
ضعف در پیشبینی احساسات همان مشکلی است که باعث میشود ما تصمیمهایی در مورد آینده بگیریم که بعداً شادمانی و رضایت ما را تأمین نمیکنند.
توصیهی دن گیلبرت چیست؟
باید بگوییم که حجم مطالب توصیفی در کتاب گیلبرت بسیار بیشتر از بخش تجویزی است. بنابراین اگر از جمله کسانی هستید که در خواندن چنین کتابهایی پیوسته دنبالِ «راهکار» میگردند، خواندن کتاب Stumbling on Happiness شما را ناامید خواهد کرد.
با این حال، توصیهی ظاهراً ساده اما بسیار مهمی در کتاب مطرح شده که نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد: اهمیت مشورت را فراموش نکنید.
دن گیلبرت توضیح میدهد که ما انسانها، بیش از آنچه که باید، وضعیت خودمان و دغدغهها و نیازها و تجربیات خودمان را «منحصر به فرد» در نظر میگیریم.
به همین خاطر، معتقدیم که دیگران نمیتوانند کمک موثری در تصمیمهای مهم زندگیمان باشند.
اما اگر با انواع خطاهایی که در مرور خاطرات گذشته و شبیهسازی تجربیات آینده داریم آشنا شویم، به نتیجه میرسیم که دست خودمان هم تا حد زیادی خالی است و در چنین شرایطی، استفاده از مشورت دیگران میتواند مفید باشد.
گیلبرت به عنوان مثال میگوید:
فردی را در نظر بگیرید که میخواهد از شغلش استعفا دهد و به یک سفر طولانی به دور دنیا برود. او ممکن است روزها به فکر فرو رود و دربارهی درستی یا نادرستی این تصمیم فکر کند. اما اگر به او بگوییم «یک نفر هست که همین پارسال دور دنیا گشته و میتوانی از او دربارهی احساس و تجربهاش بپرسی» به شما خواهد گفت: «من فرق دارم. ذهنیت من، زندگی من، نوع نگاه من به دنیا، همهی اینها مخصوص خودم است. تجربهی او برایم مفید نیست.» این را میگوید و سپس در رویای خود، به شبیهسازی نادرست و پر از اشتباهِ سفر دور دنیا مشغول میشود!
آنچه گفتیم را صرفاً به عنوان مقدمهای کوتاه در معرفی کتاب Stumbling on Happiness در نظر بگیرید تا به تدریج در درسهای مختلف، با پیامها و نکات مطرح شده در این کتاب، بیشتر آشنا شویم.
چند پرسش، و پاسخ آنها
دن گیلبرت دیگر چه کتابهایی نوشته است؟
دن گیلبرت کتاب دیگری ندارد و سایر کارها و مطالعاتش در قالب مقاله ارائه شدهاند. اگر Impact Bias و Affective Forecasting را به همراه نام او در گوگل جستجو کنید به برخی از کارهای او خواهید رسید.
مگر Stumble on به معنای رویایی نیست؟ چرا متمم عنوان کتاب را به «رویارویی با شادمانی» ترجمه نکرده است؟
stumble به معنای تلوتلو خوردن (سکندری خوردن و لغزش) است و stumble on معنای متفاوتی دارد (رویارویی یا مواجههی ناگهانی). با توجه به اینکه در عنوان از عبارت stumble on استفاده شده ممکن است به نظر برسد که معنای دوم (رویارویی) مناسبتر است. اما برای نزدیکتر شدن به یک ترجمهی درست، مناسبتر است که متن کتاب را بخوانیم و ببینیم چه قرائنی در متن وجود داشته که نویسنده بر اساس آنها عنوان را انتخاب کرده است.
آخرین جملهی کتاب نشان میدهد که دن گیلبرت در انتخاب عنوان، بیشتر معنای اول را مد نظر داشته است:
There is no simple formula for finding happiness. But if our great big brains do not allow us to go surefootedly into our futures, they at least allow us to understand what makes us stumble.
معرفی کتابهای مدیریتی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
پاراگراف فارسی - پاراگراف های منتخب کتابها
معرفی کتابهای روانشناسی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
کتابخوانی و توصیههایی درباره آن
آشنایی با نویسندگان و دانشمندان مدیریت و اقتصاد و روانشناسی
نوشته افتان و خیزان به سوی شادمانی | چگونه زندگی شاد داشته باشیم؟ اولین بار در متمم. پدیدار شد.