داستان زندگی کسی که زندگیاش را به نوشتن، ویراستاری، ترجمه، نشر، پژوهش، کتاب و کتابخوانی گذرانده، بیتردید میتواند برای علاقهمندان به خواندن و نوشتن، جذاب باشد.
کتاب استادان و نااستادانم چنین داستانی است.
عبدالحسین آذرنگ، نویسنده و پژوهشگر کرمانشاهی، در این کتاب به مرور خاطرات خود از دوران کودکی تا دوران معاصر میپردازد. یک بازهی زمانی بزرگ که همزمان با تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران و جهان، با تجربههای گوناگون همراه شده است.
دورانی که با ضربهی تلخ ترکههای تعلیم و تربیت در نظام سنتی آموزش آغاز میشود، با خواندن و نوشتن و پژوهش ادامه پیدا میکند، و سرانجام با تجربههایی مانند کار در مایکروسافت برای تأمین هزینههای اقامت در آمریکا و پس از آن، کار در دانشنامه، با طعمی آمیخته از تلخی و نارضایتی به پایان میرسد.
استادان و نااستادانم همچنانکه از عنوانش پیداست، یک زندگینامهی خودنوشت عمومی نیست؛ بلکه حول محور زندگی حرفهای نویسنده میگردد و بهطور ویژه بر «آموزشگری» و «آموزشپذیری» متمرکز شده است:
این کتاب را خطاب به آن دسته از آموزشگران و آموزشپذیرانی نوشتم که دغدغههای آموزاندن و آموختن دارند، اما شما میدانید که سرنوشت کتابها را نویسندگان آنها تعیین نمیکند، خوانندگان تعیین میکنند.
آذرنگ به این نکته اشاره میکند که دو دهه قبل از تألیف این کتاب (تابستان ۱۳۷۰)، زمانی که در پی منابعی مکتوب میگشته تا از تجربههای آموختن و آموزاندن دیگران بهره بگیرد، ناکام مانده و چنین منابعی را نیافته است.
از همان زمان، ایدهی تألیف کتابی در ذهنش مانده و نهایتاً پس از دو دهه، حاصل آن ایده در قالب یک اثر زیبا و ماندگار، پدیدار شده است.
او هم مثل بسیاری از ما، وقتی برای تألیف کتاب استادان و نااستادانم به خاطرات خود مراجعه کرده، به نتیجه رسیده که تعداد اساتید و معلمان خوب بسیار کمتر از اساتید و معلمان بد بوده است؛ همان کسانی که او به زیبایی آنها را نااستاد مینامد:
شمار این استادانم از انگشتان یک دست افزون نیست […].
در برابر آنها، درست نقطهی مقابل آنها، نااستادان بودند که شمارشان به مراتب بیش از استادان بود و تأثیرهای بد، منفی و رمانندهی آنها، گذشته از آنکه پس از گذشت سالها همچنان بر جا بود، چه بسا مسیر کار و زندگی بسیاری چون من را تغییر داده بود […].
میل به آموختن ریاضیات و موسیقی، از دیرباز تا کنون، هرگز مرا رها نکرده است. اگر استادانی میداشتم که به جای دور کردنم از این دو، مرا به آنها دلبسته میکردند، چه بسا امروز عشق و پیشهی دیگری میداشتم.
آذرنگ تأکید دارد که در بررسی استادان و نااستادان، به «آموزشگران رسمی» محدود نبوده و دوستان و همدرسان و همکاران و مدیران و کتابداران و الهامبخشان دیگر را هم مد نظر داشته است.
چند سطر از خاطرات او دربارهی دو تن از دوستانش را بخوانید:
حبیب، پروا نداشت که از واقعیت دور شود.
خرّم در عوض پروا داشت که هیچگاه از واقعیت دور نشود.
در کشاکشهای آنها بود که برای نخستین بار به نظرم رسید گاه لازم است از واقعیت دور شد. البته در آن زمان توانایی بیان فلسفی این نظر را نداشتم. بعدها توانستم فرق میان شناختن واقعیت و پذیرفتن آن را دریابم.
حبیب میخواست از واقعیتهای بسیاری در پیرامونمان دور شود و به واقعیتهای دیگری برسد.
خرّم میگفت: چون اینها واقعیت است، پس باید آنها را پذیرفت.
کشاکش آنها حلشدنی نبود. حبیب، رفت و در ماجراهایی که از آنها بیخبر ماندیم، ناپدید شد.
خرّم از واقعیت به عرصهی سیاست رفت، اما واقعیتهای سیاسی را بیچون و چرا پذیرفت، و بعدها زیر بار سیاستْ فرسوده و فرسودهتر شد تا سرانجام به صورت وسیلهای غیرقابل استفاده او را از صحنه به بیرون پرتاب کردند.
کتاب سرشار از خاطرات شیرین آموختن و آموزاندن است و به ندرت از محور اصلی که همان تأثیر و تأثر موجود در رابطهی میان معلم و شاگرد است فاصله میگیرد. رابطهای که آذرنگ آن را چنین توصیف میکند:
روح استاد شورمند فقط در قالب شاگرد یا شاگردان شورمندترش حلول میکند.
اگر شاگردان عاشق و صادق نبودند، معلوم نیست بر سر اندیشه و هنر آدمی چه میآمد. شرح پیوندهای عمیق میان استادان و شاگردان، پیوندهایی بس استوارتر و بیشائبهتر از پیوندهای پدر/مادر و فرزندی، از شنیدنیترین داستانهای اُنس و الفت بشری است.
کتاب آذرنگ فقط یک زندگینامه نیست. بلکه خود کلاس درسی است که خواننده را به آموختن مشتاق میکند. شوق خواندن، ویرایش و پژوهش را در او برمیانگیزد و البته با ذکر نامهای بزرگ تاریخ معاصرمان در حوزهی فرهنگ و ادبیات و نشر، دریچهای را برای مطالعات بعدی خواننده، به روی او میگشاید.
نباید فراموش کنیم که کتاب استادان و نااستادانم توسط فردی مسلط بر ادبیات، نشر و ویراستاری نوشته شده و از این منظر، جدای از محتوا، فرم نگارش و واژههای انتخاب شده و ساختار تک تک جملهها هم میتواند مانند یک کلاس درس، مفید و آموزنده باشد.
به عنوان نکتهی پایانی میتوانیم به سراغ یک چالش رایج در زندگینامهنویسی برویم. اینکه با نام افراد چه باید کرد؟ خصوصاً افرادی که قرار نیست به خوشنامی از آنها یاد شود.
شاید برایتان جالب باشد که راهکار آذرنگ را در این زمینه بخوانید:
از عدهای نام بردهام، به ویژه از آنان که نیکیهایشان را گفتهام.
از چند تن به دلایل غیرشخصی با حروف اختصاری یاد کردهام.
از آنها که تأثیرهای منفی بر من داشتهاند، هیچ نام نبردهام. از خوانندگان درخواست میکنم از سر کنجکاوی در صدد بر نیایند نام آن کسانی را بیابند که نتوانستهام در آنها صفت نیک بارزی بیابم، یا نیکیهایشان را بر بد-روشی و دُژمنشیشان غالب بگردانم.
از چند نیکوکسان نیز به دلایلی مربوط به خودشان نام نبردهام.
با این معرفی و توضیحاتی که ارائه شد و نیز با توجه به جملههایی که نقل شد، به عنوان یک جمعبندی باید بگوییم که این کتاب برای سه دسته از خوانندگان مفید است: یک گروه آنها که خواندن زندگینامهها را دوست دارند؛ گروه دیگر، کسانی که دغدغهی آموختن و آموزاندن دارند؛ و سومین گروه، کسانی که میخواهند سبک نگارش و ویرایش را یاد گرفته، دامنهی لغات خود را گسترش داده و کیفیت نوشتههای خود را بهبود دهند.
[ لینک مرتبط: خرید کتاب استادان و نااستادانم (شهرکتاب آنلاین) ]
معرفی کتابهای مدیریتی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
پاراگراف فارسی - پاراگراف های منتخب کتابها
معرفی کتابهای روانشناسی (مرور، نقد، خلاصه کتاب)
کتابخوانی و توصیههایی درباره آن
آشنایی با نویسندگان و دانشمندان مدیریت و اقتصاد و روانشناسی
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
البته از میان درسهای مطرح شده، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعه و بررسی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
دوره MBA
فنون مذاکره | تصمیم گیری
تحلیل رفتار متقابل | پرورش تسلط کلامی
افزایش عزت نفس | چگونه شاد باشیم
نوشته پیشنهاد مطالعه | کتاب استادان و نااستادانم | عبدالحسین آذرنگ اولین بار در متمم. پدیدار شد.