از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه این درس:
- بتوانند فرهنگ را تعریف کنند.
- توضیح دهند که تعریف فرهنگ سازمانی با تعریف فرهنگ به عنوان یک اصطلاح عمومی، چه شباهتها و تفاوتهایی دارد.
- فرایند شکلگیری فرهنگ را به زبان ساده شرح داده و برای آن مثال بزنند.
- اهمیت مدیریت فرهنگ سازمانی را شرح دهند و توضیح دهند که توجه به فرهنگ سازمانی، چه دستاوردهایی به همراه دارد.
فرهنگ (به عنوان یک عبارت عمومی) و فرهنگ سازمانی (به عنوان یکی از زیرمجموعههای آن) یکی از مفاهیم بسیار مهم در مدیریت و رفتار سازمانی محسوب میشوند.
در حدی که میتوان گفت: تقریباً محال است کتابی در زمینهی مدیریت رفتار سازمانی پیدا کنید که فصلی را به نقش فرهنگ در سازمان و مدیریت فرهنگ سازمانی اختصاص نداده باشد.
بر همین اساس، ما هم موضوع فرهنگ و زیرمجموعههای آن را به عنوان یکی از سرفصلهای درس مدیریت رفتار سازمانی در نظر گرفتهایم.
البته مدلهای فرهنگ سازمانی بسیار متعدد و گوناگون هستند و ما هم در درس مستقلی به آنها خواهیم پرداخت.
بنابراین درس حاضر را صرفاً مقدمهای بر مفهوم فرهنگ سازمانی در نظر بگیرید.
تعریف فرهنگ چیست؟
میدانیم که فرهنگ سازمانی صرفاً یکی از ترکیبهایی است که با واژهی فرهنگ ساخته میشود. ما از اصطلاحاتی مثل فرهنگ ملی، فرهنگ اقوام، فرهنگ مردم یک محله، فرهنگ تیم، فرهنگ واحد فروش و نیز فرهنگ یک دانشکده یا دانشگاه استفاده میکنیم.
با توجه به این تنوع کاربرد، اگر تکلیف خودمان را با واژهی فرهنگ مشخص کنیم، تعریف فرهنگ سازمانی برایمان دشوار نخواهد بود.
در ادامه میخواهیم سه تعریف مختلف از فرهنگ را مرور کنیم. اولین مورد، یک تعریف ساده و قدیمی (حدوداً متعلق به هفت دههی پیش) است و دو تعریف دیگر، از هافستد و ادگار شاین (دو نفر از بزرگترین محققان حوزهی فرهنگ سازمانی در جهان) انتخاب شدهاند.
تعریف قدیمی و ساده فرهنگ به صورت زیر است (+):
فرهنگ یعنی: «الگوی مشترک فکر کردن، احساس کردن و عکسالعملنشان دادن در یک گروه از انسانها.»
هسته و عصارهی فرهنگ، مجموعهای از باورهای جاافتاده است که بر اساس آنها، روی اعضای گروه و رفتارهایشان، ارزشگذاری و داوری میشود.
البته این تنها تعریف فرهنگ نیست و دانشمندان و محققان مختلف، بسته به موضوع مطالعه و تحقیق خود، تعریفهای متفاوتی را پیشنهاد دادهاند.
مثلاً هافستد در کتاب خود با عنوان پیامدهای فرهنگ گفته که تعریف فرهنگ را به شکل سادهشدهی زیر در نظر میگیرد (+):
من در این کتاب، فرهنگ را به عنوان برنامهریزی جمعی ذهن انسانها در نظر میگیرم.
چیزی که اعضای یک گروه را نسبت به اعضای یک گروه یا دستهی دیگر، متمایز میسازد.
فرهنگ سازمانی با سایر انواع فرهنگ چه تفاوتی دارد؟
اگر کمی به تعریفها توجه کنید، مشخص است که آنها را میتوان دربارهی فرهنگ ملی، فرهنگ یک گروه سیاسی، فرهنگ سازمانی و سایر انواع فرهنگ بهکار برد. بنابراین تا اینجای کار، تفاوت حیاتی و جدی وجود ندارد.
اما تفاوتها زمانی شکل میگیرند که بخواهید به سراغ مولفههای فرهنگ (یا به تعبیر دیگر، ابعاد فرهنگ) بروید. یعنی بخواهید ببینید دقیقاً فرهنگ را چگونه و بر چه اساس میسنجند و چه معیارهایی برای اندازهگیری فرهنگ وجود دارد.
وقتی به این نقطه برسید متوجه میشوید که مثلاً برای توصیف فرهنگ ملی، از مولفههایی استفاده میشود که برای توصیف فرهنگ یک تیم به کار نمیآیند. یا اینکه نمیتوان از مولفههای توصیف فرهنگ در دپارتمان یک شرکت، برای توصیف فرهنگ یکی از اقوام استفاده کرد.
یکی از بهترین نمونهها در این زمینه هافستد است. او که برای سنجش فرهنگ کشورها، پنج مولفه استخراج کرده است؛ وقتی به سراغ سنجش فرهنگ سازمانی رفت، به شش مولفهی تازه رسید که با ابعاد فرهنگ ملی تقریباً هیچ شباهتی نداشتند (این ابعاد را در درس جداگانهای بررسی خواهیم کرد).
موضوع فرهنگ سازمانی برای ما چه اهمیتی دارد؟
پیش از اینکه این درس را به پایان برسانیم و به تدریج برای درسهای تخصصیتر در زمینهی فرهنگ سازمانی آماده شویم، منطقی است به این پرسش پاسخ دهیم که: «بحث فرهنگ سازمانی چه اهمیتی دارد و چرا باید برای یادگیری آن وقت بگذاریم؟»
در اینجا به چند نکته در زمینهی اهمیت موضوع فرهنگ سازمانی اشاره میکنیم:
بهبود کیفیت ارتباط درونسازمانی و برونسازی
معمولاً واحدهای مختلف درون یک سازمان، فرهنگهای متفاوتی دارند. قرار نیست فضای فکری و مفروضات و شیوهی مواجهه با مشکلات، در واحد امور گمرکی شرکت، مشابه واحد بازاریابی یا تولید باشد.
همچنین شرکتها هم فرهنگهای متفاوتی دارند. زمانی که یک شرکت در حوزهی الکترونیک با کارفرمایی در صنعت ریلی جلسه میگذارد، یا شرکتی خصوصی با کارفرمای دولتی کار میکند، تفاوتهای فرهنگی میتوانند تعارضهای عملیاتی به وجود بیاورند.
آشنایی با فرهنگ و توانایی تحلیل تفاوتهای فرهنگی، مهارتی است که میتواند توانایی ما را در مدیریت تعارض بهبود ببخشد.
تقویت مهارت مذاکره
همانطور که در نقشه راه تبدیلشدن به یک مذاکره کننده حرفهای مطرح شد، یکی از گامهای مهم در تقویت مهارت مذاکره، آشنایی با مفهوم فرهنگ و توجه به تفاوتهای فرهنگی است.
قرار نیست یک ترفند مذاکره در همه نوع شرکت یا با همهی اقوام، پاسخ مشابهی دریافت کند و این نکتهای است که پس از آشنایی با فرهنگ و تفاوتهای فرهنگی، به خوبی میشناسیم و درک میکنیم.
آشنایی با تفاوتهای فرهنگی همچنین یکی از پایههای اصلی تبدیلشدن به یک مذاکرهکننده بینالمللی است. هر چه فرهنگ طرف مقابل را بهتر بشناسید و ویژگیها و مولفههای فرهنگی کشور طرف مذاکره را بهتر درک کنید، شانس موفقیتتان در مذاکره و عقد قراردادهای تجاری بیشتر خواهد بود.
مهندسی فرهنگ در شرکتها و سازمانها
مدیران با رفتار سازمانی خود، با روشهایی که برای مدیریت بحرانها و رفع مشکلات بهکار میگیرند، با مراسمها و نمادها و تنبیهها و تشویقها، نقش مهمی در شکلگیری و تغییر و تعدیل فرهنگها ایفا میکنند.
از سوی دیگر، فرهنگ نقش مهمی در کیفیت زندگی کاری در یک سازمان و نیز سطح عملکرد آنها دارد. بنابراین، مدیران آشنا با مقولهی فرهنگ، میتوانند به وسیلهی مهندسی هوشمندانهی فرهنگ سازمانی، سطح عملکرد و اثربخشی کارکنان را افزایش داده و تنشها و اصطکاکهای نامربوط و فرساینده را کاهش دهند.
تمرین و مشارکت در بحث
(میتوانید هر کدام از تمرینهای زیر را که ترجیح میدهید، انجام دهید)
آیا مثال یا تجربهای در ذهن دارید که ناآشنایی یک مدیر با بحث فرهنگ و تفاوتهای فرهنگی، چالشهایی را در محیط کار بهوجود بیاورد؟
بر اساس تعریف فرهنگ ارائهشده توسط ادگار شاین، آیا مثال فرضی یا نمونهی واقعی در ذهن دارید که چالشها و مسئلهها و راهکاری که برای آنها انتخاب میکنیم، به تدریج یک فرهنگ جدید را در خانواده، محیط کار یا جامعه شکل دهد؟
نوشته تعریف فرهنگ سازمانی چیست؟ اهمیت فرهنگ سازمانی به زبان ساده اولین بار در متمم. پدیدار شد.