استراتژی و مدیریت استراتژیک در نیمهی دوم قرن بیستم، تا حد زیادی زیر سایهی ایگور آنسوف (Igor Ansoff) رشد کرده است.
آنسوف به ایجاد ارزش و ارزش آفرینی اشاره میکرد و تأکید داشت که گام اول استراتژی، انتخاب بازار هدف و ارائهی محصولی است که برای آن بازار جذاب باشد. صحبتی که بعدها در مدیریت بازاریابی توسط دانشمندان و نویسندگان متعدد، توسعه داده شد.
ایگور آنسوف همچنین بر اهمیت مزیت رقابتی تأکید میکرد و آن را ستون استراتژی میدانست. مفهومی که بعداً مایکل پورتر نقش مهمی در توسعه و ترویج آن ایفا کرد.
او همچنین اصرار داشت که در استراتژی، نمیتوان به سازمان یا کسب و کار مانند یک جعبهی سیاه (Black-box) نگاه کرد. استراتژیست نباید فقط روی محیط بیرونی متمرکز شود و باید به فرایندهای کسب و کار، جنبههای عملیاتی داخلی و قوت و ضعفهای داخل مجموعه هم توجه داشته باشد.
این دیدگاه بعدها در قالب دو المان S و W در ماتریس SWOT منعکس شد و پورتر هم، پس از اینکه پنج نیروی رقابتی خود را مطرح کرد، بحث زنجیره ارزش را به تحلیلهای خود افزود تا مدل پیشنهادیاش، قدرت نگاه به درون کسب و کار را هم پیدا کند (مدل پنج نیرو، سازمان و کسب و کار را به عنوان جعبهی سیاه میبیند و به داخلش توجه ندارد).
گری همل و پاراهالاد هم بعدها، نگاه به درون را به صورت عمیق و با رویکردی شبیه به نگاه آنسوف، طرح کردند و توسعه دادند.
برای اینکه تقدم زمانی آنسوف نسبت به کسانی مانند مینتزبرگ و پورتر را بهتر درک کنید، کافی است به خاطر بسپارید که وقتی در ابتدای دههی هشتاد، جایزهی ویژهای با عنوان Ansoff Award در هلند تعریف شد تا به احترام آنسوف به افراد تأثیرگذار در استراتژی اعطا شود، پورتر به تازگی نخستین کتابش را منتشر کرده بود و مینتزبرگ هم بسیاری از آثار شناختهشدهی امروزش را ننوشته بود.
البته آنسوف که در سال ۱۹۱۸ به دنیا آمده بود آنقدر زنده ماند تا در سال ۱۹۹۱ مقاله بنویسد و توضیح بدهد که مینتزبرگ مکتب طراحی در استراتژی را به خوبی نفهمیده و تحلیلهایش دربارهی این مکتب، هم از نظر روششناسی و هم بررسی شواهد، ضعیف است (+).
بدینترتیب مینتزبرگ که معمولاً از جایگاهی بالا به نقد متفکران و استراتژیستها میپردازد، خود از نقد آنسوف در امان نبوده است (مینتزبرگ چند سال بعد در کتاب جنگل استراتژی، مجدداً مکتب طراحی را بررسی و تحلیل کرد).
شاید برایتان جالب باشد که آنسوف جزو معدود استراتژیستهای روسی – آمریکایی است. پدر او آمریکایی و مأمور در روسیه بوده و با دختری روسی در آنجا ازدواج کرده و ایگور، محصول این ازدواج است.
او هفده سال اول زندگیاش را هم در روسیه گذراند.
اما به تدریج با پررنگ شدن کمونیسم، کسانی مانند او، به خاطر اینکه پدری آمریکایی داشت و مادرش هم، حتماً “تمایلات کاپیتالیستی داشته که با یک کاپیتالیست ازدواج کرده” نتوانست به زندگی در روسیه ادامه دهد. او به همراه تعدادی دیگر که عرصه بر زندگیشان تنگ شده بود، پشت یک کامیون از روسیه خارج شدند و نهایتاً خود را از طریق کشتی به آمریکا رساندند.
آخرین توضیح زندگینامهای هم اینکه آنسوف در سال ۲۰۰۲ در شرایطی که دههی نهم زندگی خود را میگذراند، درگذشت.
کتابهای ایگور آنسوف
سری مطالب حوزه استراتژی کسب و کارنوشته ایگور آنسوف | پدر استراتژی سازمانی و مدیریت استراتژیک اولین بار در متمم. پدیدار شد.