تا به حال به این فکر کردهاید که هدف اصلی مارکتینگ چیست؟ بزرگترین چالشِ بازاریابی چیست و کدام عوامل باعث میشوند یک تبلیغ به یاد آدمها بماند؟
اصلیترین چالشی که هر بازاریاب و شرکت خدمات مارکتینگی با آن مواجه است، “بیرون ماندن از جمعیت و کم توجهی آدمها نسبت به برند” است. به خصوص در عصر حاضر که همهمۀ تبلیغات سر به آسمان گذاشته، چگونه میشود که صدای برند خود را به مشتریان رساند؟
راهی ندارید مگر اینکه با فرکانسی متفاوت صحبت کنید، جوری فریاد بزنید که صدایتان به گوش مشتری برسد.
حرف زدن و مقاله نوشتن در این رابطه بسیار راحت است، اما پای عمل که میافتد این چالش واقعا آنقدرها راحت نیست. از یک طرف رقیبانی که روز به روز به تعدادشان افزوده میشود و از طرف دیگر انواع اقسام روشهای عجیب و غریب مارکتینگ روز به روز فرآیند مارکتینگ را پیچیدهتر و به معنای دیگر پیشرفتهتر کردهاند.
اما در هر حال اصلیترین و مهمترین چالش تبلیغات و مارکتینگ فقط و فقط یک چیز است: درگیر کردن مخاطب. این نوشته دقیقا در همین مورد است. در ادامه خواهید فهمید که چگونه از اصلیترین سرگرمی بشر برای جذب مشتری و بازاریابی استفاده کنید. این سرگرمی چیزی نیست به جز “بازی”.
بله درست شنیدید؛ بازی. بازیها از کودکی ما را سرگرم کردهاند و هنوز که هنوز است بزرگترین و بهترین تفریح بشر بازی کردن است. چه امکانی از این بهتر و مطمئنتر؟ در این مقاله خواهید دید که سازوکار “یک بازی” چگونه به بیزینس شما کمک میکند، تا در عمیقترین سطح مشتریان را با خود درگیر کنید. در اینجا ما از مفهومی به نام “Gamification” حرف میزنیم. با ما همراه باشید!
Gamification دقیقا چیست؟
گیمیفیکیشن (Gamification) که در زبان فارسی به “بازی کاری”، “بازی سازی” و حتی “بازی وار سازی” ترجمه شده، یکی از آن مفاهیم جالب و شیک است که هنوز در کشور ما چندان شناخته شده نیست. البته در سالهای اخیر، این موضوع در حیطۀ بازاریابی زیاد مطرح شده است.
این روزها خیلی از استارتآپها و شرکتهای فعال در زمینه تجارت الکترونیک در پرزنتیشنهایشان از کلمه گیمیفیکیشن استفاده کرده و با این کار کلی دلِ طرف مقابلشان را میبرند. در بسیاری از موارد، نه شخص پرزنت کننده تعریف دقیقی از “بازی کاری” دارد، نه طرف مقابل متوجه میشود که از چه حرف میزنند. (باور کنید نمونهاش را شخصا به چشم دیدهام).
گیمیفیکیشن کاربردهای گوناگونی دارد، اما بیشترین کاربرد آن در ایران در مارکتینگ و تبلیغات است.
به یک بازی که به آن علاقه دارید. فکر کنید. چه چیزهایی آن بازی را جذاب میکنند؟ کدام عوامل باعث میشوند که شما بارها و بارها دلتان بخواهد بازی کنید؟
گیمیفیکیشن یعنی از تمام ویژگیهایی که بازی را برای آدمها جذاب میکنند، در جاهای دیگر استفاده کنیم. ویژگیهایی مثل قواعد بازی، بردن و باختن، امتیاز کسب کردن و بسیاری موارد دیگر.
برای رسیدن به درکی مناسب از موضوع، اجازه بدهید اندکی به خودِ بازیها بپردازیم و سپس به موضوع گیمیفیکیشن باز خواهیم گشت.
بازی چیست و چرا ما آدمها به بازی کردن علاقه داریم؟
هر فعالیت اختیاری که بر اساس ایجاد لذت و خوشایندی باشد و قواعدی (عموما برای برد و باخت) برای آن تعریف شود، بازی محسوب میشود. مانند فوتبال، ساختن لگو، عروسک بازی یا گیمهای موبایلی و بسیاری موارد دیگر.
همانطور که در بالا اشاره کردیم، در بازی کاری از ویژگیهای بازی استفاده میشود. به صورت کلی، بازی مورد نظر ما هر چه باشد، در آن چهار مشخصه اصلی وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت:
۴ اصل اساسی تمام بازیهای جهان
عوامل متغیری بر بازیهای جهان حکم فرما هستند، اما در تمام بازیها ۴ اصل اساسی جریان دارد.
۱- تمام بازیها “قانون” دارند
هر نوع بازی که بخواهید به آن فکر کنید، شامل یک سری قوانین و محدودیتها است. هر کاری که در بازی خارج از قوانین آن انجام شود، دیگر جزو آن بازی نخواهد بود. قوانین هستند که به یک بازی روح و معنا میبخشند. البته که قوانین بازی مثل قوانین حکومتی نیستند که برای همه لازمالاجرا باشند؛ بازی کردن کاری کاملا انتخابی است و کسی که وارد آن میشود خودش تصمیم گرفته که به آن قوانین پایبند باشد. جایی که زور هست، دیگر چیزی به نام بازی وجود ندارد.
مثلا بازی شطرنج را در نظر بگیرید. قانون بازی میگوید که مهره فیل باید تا آخر بازی در خانههایی در همان رنگ بماند که از ابتدای بازی در آن قرار داشت (اگر از اول در خانه سفید بوده، تا آخر بازی هم باید در خانههای سفید بماند و بالعکس). اگر این قانون نقض شود، بازی متوقف شده و به آخرین وضعیتی که در آن مهره در جای صحیح خود قرار داشت باز میگردد.
۲- هر بازیای به یک “هدف” ایجاد شده
همه بازیها در نهایت هدفی را دنبال میکنند که معمولا بردن بازی است. در واقع، دو راه کلی برای رسیدن به این هدف وجود دارد:
- شرط مورد نیاز برای بردن بازی
- استراتژی مورد نیاز برای بردن بازی
اجازه دهید تفاوت این دو موضوع را با یک مثال روشن کنیم.
در فوتبال، شرط اصلی بردن بازی چیزی نیست به جز زدن گلهای بیشتر نسبت به حریف. اگر مطمئن باشید که میتوانید بیشتر از آنکه گل بخورید توپ را وارد دروازه حریف کنید، آمارهایی مثل میزان در اختیار داشتن توپ، تعداد کارتهای زرد و قرمز، آفسایدها، شوتهای داخل چارچوب و … هیچ اهمیتی ندارد.
اما استراتژی فوتبال موضوعی کاملا متفاوت است. برای بردن بازی، باید توپ را در اختیار داشت. باید حمله کرد و موقعیت ایجاد کرد. باید با دفاع مناسب جلوی حملات حریف را گرفت. باید رفتار تیم مقابل را تحلیل کرده و به آن واکنش مناسب نشان داد. البته که همه اینها شاید در انتها به گرفتن بردن منجر نشوند و حریف به صورت کاملا تصادفی موفق شود که بازی را ببرد. اما این موضوع چیزی از اهمیت استراتژی کم نمیکند.
۳- شانس و تنوع در تمام بازیها وجود دارد
هر بار که کتابی میخوانید، فیلمی را تماشا میکنید یا به یک قطعه موسیقی گوش میکنید، یک روند کلی وجود دارد که از اول آن شروع میشود و در جایی به پایان میرسد. ممکن است یک فیلم را بارها ببینید و از آن لذت ببرید؛ این کار ممکن است تفریح یا سرگرمی محسوب شود اما هیچ وقت به معنای “بازی” نخواهد بود. شرط آنکه فعالیتی “بازی” محسوب شود، این است که خود شما در آن نقش داشته و با هر بار انجام آن، تجربهای متفاوت داشته باشید.
ویژگی یک بازی این است که روند و نتیجه نهایی آن هر بار با دفعه پیش متفاوت است. هر چند بار هم بازی کرده باشید، باز هم از ابتدا نمیتوانید مطمئن باشید که چه اتفاقاتی در راه است و چه کسی برنده نهایی خواهد بود. در هر بازی مقداری قانون و مقداری هم شانس وجود دارد (حتی در فکریترین و استراتژیکترین بازیها) و این است که به بازی هیجان و جذابیت میدهد.
برای ملموستر شدن موضوع، بد نیست برای مثال به بعضی از عوامل ایجاد کننده شانس اشاره کنیم. وجود تاس، حالتهای مختلف بُر خوردن کارتها در ابتدای بازی، متفاوت بودن روشها و استراتژیهای بازیکنان، تنوع زیاد در حرکتهای احتمالی و … نمونههایی خوب از عوامل به وجود آورنده شانس هستند.
۴- بازی بدون رقابت معنا ندارد
در هر بازی رقابت وجود دارد. برنده و بازنده داریم. حتی اگر بازی گروهی باشد و افرادی با هم برای رسیدن به هدفی تلاش کنند، باز هم دارند با یک چالش یا یک موقعیت دشوار دست و پنجه نرم میکنند. رقابت نیاز به سیستمی دارد که در آن بتوان نتایج را با هم مقایسه و برنده و بازنده را تعیین کرد.
چگونه از گیمیفیکیشن استفاده کنیم؟
قبلتر گفتم که گیمیفیکیشن معادل با بازی کردن نیست، بلکه به معنی “استفاده از ویژگیهای بازی” است. حالا که با ۴ ویژگی اساسی بازی آشنا شدید،وقت آن است که طریقه استفاده از گیمیفیکیشن در بازاریابی هم یاد بگیرید!
اگر بخواهیم تعریف دقیقتری از بازی کاری ارائه دهیم، باید بگوییم که گیمیفیکیشن یعنی تلاش در جهت بالابردن انگیزه، حس رقابت و کنجکاوی با استفاده از المانهای بازی که در بالا به آنها اشاره شد، به هدف افزایش تقاضای مشتریان، بهبود عملکرد کاری افراد یا پیشرفت در آموزش.
بازی کاری در چه زمینههایی کاربرد دارد؟
گیمیفیکیشن وارد جنبههای فراوانی از زندگی ما شده است. استفاده از بازی کاری در فرمهای گوناگون کسب و کار از جمله بازاریابی، آموزش، استخدام و حتی سیاست هم مرسوم است. در اینجا، به صورتی خیلی خلاصه به بعضی از کاربردهای مختلف بازی کاری اشاره میکنیم و سپس به بحث اصلی که همان کاربرد گیمیفیکیشن در بازاریابی است خواهیم پرداخت.
ایجاد جذابیت در آموزش
هدف اصلی از پیاده سازی گیمیفیکیشن، افزایش مشارکت، ارتباط، وفاداری و حس رقابت در افراد است. پس چرا از این ابزار در آموزش استفاده نکنیم؟
بازی کاری میتواند در جنبههای متنوعی از آموزش از جمله ارزشیابی، پاداش دادن به دانش آموزان و دانشجویان، افزایش انگیزه به آنها و مراحل مختلف خودِ تدریس به کار رود.
بالابردن انگیزه افراد و میزان بازده در محیطهای کاری
پیاده سازی گیمیفیکیشن در محل کار به معنی بازی کردن سر کار نیست. همانطور که اشاره کردهایم، بازی کاری و بازی کردن دو مفهوم جدا هستند. هدف اصلی از بازی کاری در محل کار، ایجاد انگیزه برای رقابت، یادگیری، پیشرفت و انجام بهتر و سریعتر کار است.
البته که نمیشود همکاران را کتک زد، اما رها کردن کار و بازی کردن به جای آن به بهانه اجرا کردن گیمیفیکیشن، یکی از آن اتفاقاتی است که کم و بیش در بعضی مجموعهها میافتد (این را هم به چشم دیدهام)!
یکی از اصلیترین روشهای پیاده سازی بازی کاری در محیط کار، ایجاد سازوکارهایی برای سنجش کیفیت کار افراد و در نظر گرفتن پاداشهای متناسب برای کارکنانی است که عملکرد بهتری داشتهاند.
گیمیفیکیشن در مارکتینگ
بازی کاری چند سالی هست که در سراسر جهان به عنوان ابزاری قدرتمند در برقراری ارتباط با مشتریان شناخته میشود. دلیل آن هم این است که ذاتِ بازی کردن و برنده شدن احتمالی، احساسات مثبتی را در ما بیدار میکند.
در بازاریابی، گیمیفیکیشن راهی است برای استفاده از این احساسات مثبت مشتریان برای فروش محصول یا خدمتی به آنها. علاوه بر این، این کار احتمالا باعث خواهد شد که کاربر این حس خوب را با دوستانش به اشتراک گذاشته و آنها نیز به جمع مشتریان شما اضافه شوند.
استفاده از بازی کاری کمک میکند که افراد زمان بیشتری را در وبسایت یا اپلیکیشن شما سپری کنند و همین هم احتمال خرید کردن آن افراد از شما را بالا خواهد برد.
چگونه گیمیفیکیشن را در استراتژی بازاریابی خود پیاده کنیم؟
در اینجا میرسیم به بحث اصلی! اجازه دهید موضوع را با یک پرسش آغاز کنیم:
دقت کردهاید بعضی از بازیهای موبایلی مدتی دانلود شده و مورد استفاده قرار میگیرند، اما بعضی بازیهای دیگر به شدت فراگیر شده، کاربرانشان را ساعتها درگیر کرده و میلیونها دلار برای سازندگانشان به ارمغان میآورند؟
بازی معروف جنگ قبیلهها یا Clash of Clans، نمونه موفقی از پیاده سازی گیمیفیکیشن در بازاریابی بود. دقت داشته باشید که در اینجا صحبت بر سر خودِ بازی نیست، بلکه موضوع اصلی فروش گسترده الماسها (Gems) به کاربران است که منبع اصلی درآمد شرکت Supercell به حساب میآیند.
در فضای این بازی که در کشور ما نیز بسیار محبوب بود (و همچنان هم هست)، از بازی کاری به شکل فواقالعادهای استفاده شده است. کاربران همواره میتوانند وضعیت بازیکنان برتر در جهان و در کشور خود را ببینند (ایجاد هدف و انگیزه)، با یکدیگر به نبرد بپردازند (حس رقابت) و از حالتهای بیشمار چیدمان نیروها و ساختمانها، استراتژی برنده را پیدا کنند (شانس و قانون). نکته اصلی اینجاست که روند پیشرفت بسیار کند است و برای زودتر رسیدن به مراحل بالا، باید سر کیسه را شل کرده و مقداری Gem بخرید! طراحان بازی با استفاده از این المانها کار بازاریابی برای Gem ها را آنقدر خوب انجام داده بودند که حتی در کشور ما که به صورت عادی امکان خرید Gem وجود نداشت، کاربران برای خرید الماسها از دهها روش برای دور زدن این محدودیتها استفاده میکردند.
همانطور که دیدیم، گیمیفیکیشن مستقیما با احساسات ما سر و کار دارد. این احساسات برای بازاریابها بسیار مهم هستند. تکنیکهای بازی کاری میتوانند به شما کمک کنند افراد را به خرید کالا یا خدمات خود ترغیب کنید. در اینجا به چند ترفند مهم برای رسیدن به این هدف اشاره خواهیم کرد.
از نوعی سیستم امتیاز دهی برای افزایش ارتباط با مشتری و بیشتر دیده شدن برند استفاده کنید.
استفاده از سیستمهای امتیازدهی در سایت یا اپلیکیشن شما، همیشه جواب میدهند چون افراد همیشه میل به گرفتن امتیازهای بیشتر و در ادامه آن تخفیفهای بیشتر هستند. مشتریان برای گرفتن تخفیف، حاضر هستند ویدیوهای تبلیغاتی شما را بارها و بارها تماشا کرده و با دوستانشان به اشتراک بگذارند.
برای بدست آوردن مخاطبان بیشتر، به آنها جایزه بدهید!
به راه انداختن نوعی مسابقه یا چالش یکی از موثرترین راهها برای جلب توجه مشتریان است. این افراد به امید بردن جایزهای در مسابقه شما شرکت میکنند و در همان زمان آمادهاند که اطلاعاتی را در اختیار شما بگذارند؛ برای مثال قبل از شروع مسابقه، یک فرم آنلاین را پر کنند. این خود فرصتی عالی است که فهرستی از مشتریان بالقوه در اختیار شما قرار گیرد.
به افراد حق انتخاب بدهید.
دادن حق انتخابهای گوناگون به افراد، یکی از بهترین روشهای پیادهکردن بازی سازی در بازاریابی است. تصور کنید در صفحهای هستید که در آن چند محصول یا سرویس به شما پیشنهاد شده، و روی هرکدام که کلیک کنید ویدیویی مختص انتخاب شما نمایش داده میشود. این انتخابها میتوانند حالت چند لایه پیدا کنند، یعنی در هر یک از این ویدیوها هم چندین آپشن داشته باشیم که هر یک ما را به سمت ویدیویی دیگر هدایت میکنند.
به مخاطبانتان اجازه دهید که مرحله به مرحله پیشرفت کنند.
آدمها عاشق پیشرفت کردن هستند. برای کاربران چندین سطح تعریف کنید که بتوانند با فعالیت یا خرید از شما، به مراحل بالاتر رسیده و هر چه بالاتر میروند، امکانات بیشتری در اختیارشان قرار گیرد. طبیعی است که هر مرحله بایستی از مرحله قبلی دشوارتر بوده و افراد برای گذشتن از آن به تلاش و فعالیت بیشتری نیاز داشته باشند.
برای مثال، همانطور که در این شکل میبینید، الوپیک برای کاربرانش چهار سطح آبی، برنزی، نقرهای و طلایی تعریف کرده است. در اینجا مشخص شده که تا رسیدن به سطح بعدی چقدر باید خرید کنید، و مشتریان در هر سطحی که باشند نسبت به سطح قبلی امکانات و انتخابهای بیشتری برای خرید و دریافت جایزه خواهند داشت.
برای کاربران نوعی “حداقل امتیاز لازم” تعریف کنید.
کاری کنید که کاربران برای دسترسی به بعضی از خدمات، نیاز به حداقلی از امتیاز داشته باشند. بهتر است که برای رسیدن به این امتیاز لازم باشد که مدت زمانی را داخل سایت یا اپلیکیشن شما به فعالیت بپردازند. البته توجه داشته باشید که جذابیت و سرگرم کننده بودن این فعالیتها باید حفظ شوند تا کاربران انگیزه و انرژی لازم را برای ارتباط با شما داشته باشند.
از گردونههای شانس استفاده کنید.
ویژگی خوب این گردونهها این است که نه تنها هیجان انگیز هستند، بلکه استفاده از آنها نیز بسیار آسان بوده و افراد میتوانند همان لحظه متوجه شوند که برنده شدهاند یا نه. ویژگی دیگر آنها هم این است که کاربر میتواند بارها و بارها شانس خود را امتحان کند که این خود باعث افزایش تعامل افراد با شما خواهد شد.
مثالی خوب در این باره، گردونه شانس دیجی استایل است. در اینجا جایزهها مشخص هستند و در همان لحظه استفاده میتوانید متوجه شوید که برنده شدهاید یا نه. در ضمن برای استفاده از گردونه، باید وارد وبسایت شوید که این خود به معنی جمع آوری اطلاعات از کاربران و جذب مشتریان بالقوه جدید است.
به کاربران امکان “به اشتراکگذاری” بدهید.
اگر کاربران بتوانند با به اشتراک گذاشتن خدمات یا حتی بازیهای شما امتیاز بیشتری کسب کنند، قطعا این کار را خواهند کرد. پس چرا از این فرصت عالی برای بزرگتر کردن جامعه مشتریان خود استفاده نکنیم؟
دعوت کردن دوستان به استفاده از اسنپ برای گرفتن هدیه ۱۵۰۰۰ تومانی، مثالی آشنا از این تکنیک بازی کاری است. از طرف دیگر هر کاربر جدید هم برای اولین سفرش ۸۰۰۰ تومان هدیه میگیرد. به طور خلاصه، اسنپ حاضر است برای به دست آوردن هر مشتری جدید، ۲۳۰۰۰ تومان خرج کند که البته این هزینه در سفرهای بعدی جبران میشود!
از کاربران بخواهید محتوای خود را در اختیار شما بگذارند.
با به راه اندازی جشنوارهها، مسابقات مختلف یا حتی طرح یک سوال، کاربران را ترغیب کنید برای شما عکس و ویدیو بفرستند یا نظراتشان را درباره موضوعی با شما به اشتراک بگذارند. اگر به افراد شانس بردن جایزهای را بدهید، این کار را با کمال میل انجام خواهند داد. اگر به دنبال ایدههای جدید برای بهبود کسب و کارتان هستید، این هم یکی از تکنیکهای بازی کاری است که در این زمینه به شما خیلی کمک خواهد کرد.
روشهای دیگر
مواردی که به آنها اشاره شد، تنها تعدادی اندک از تکنیکهای فراوان بازی کاری هستند که میتوان با آنها میزان فعالیت و وفاداری مشتریان را افزایش داد. قسمت بزرگی از کار به هوشمندی و خلاقیت شما بستگی دارد که چطور بتوانید با روشهای جدید و نوآورانه، انگیزه افراد را افزایش دهید.
استفاده از گیمیفیکیشن چه فایدههایی دارد؟
گیمیفیکیشن به این خاطر جواب میدهد که باعث افزایش تمایل افراد به رقابت و کسب موفقیت میشود. همه ما از بازی کردن لذت میبریم چون این کار باعث ترشح هورمون شادی آور اندورفین (endorphin) در مغز ما میشود. استفاده از المانهای بازی هم عینا چنین تاثیری در بدن ما میگذارند. در اینجا به بعضی از نتایج عملی پیاده کردن چنین سیستمی اشاره خواهیم کرد:
بازخورد مثبت و سریع
یکی از فواید بازی کاری این است که افراد بعد از تلاش یا عملکرد مثبتشان سردرگم و بلاتکلیف نمیمانند. برای مثال در یک محیط کاری که گیمیفیکیشن به صورت صحیح در آن پیاده شده، شخص پس از شرکت در یک جلسه مهم در یک روز تعطیل، میتواند پاداش خود را به صورت آنلاین مشاهده کرده و همین به بهبود روحیه و انگیزه وی کمک خواهد کرد.
ایجاد رضایت
اگر اهل بازیهای کامپیوتری هستید، حتما میدانید که تمام کردن یک بازی یا رد کردن یک مرحله سخت چه حس خوبی دارد. درست مشابه این حس را میتوان زمانی در یک مشتری ایجاد کرد که موفق شده باشد از شما یک تخفیف یا هدیه ارزشمند بگیرد؛ یا دانشجویی که تلاش او به گرفتن چند نمره بیشتر از استاد منجر شده است.
عملکرد بهتر و سریعتر
استفاده صحیح از بازیکاری در آموزش، آن را برای افراد جذابتر کرده و همین به افزایش سرعت و کیفیت کار میانجامد. وارد کردن المانهای بازی در قسمت آموزش کار با سایت، اپلیکیشن یا حتی خودِ یک بازی، یکی از موثرترین راههای آموزش کار به کاربران است.
آیا استفاده از بازی کاری به معنای هدر دادن زمان و منابع است؟
هر چیزی بیش از حدش بد است، و گیمیفیکیشن نیز از این قاعده مستثنی نیست. باید بدانیم که استفاده از بازی کاری در تمامی موقعیتها مناسب نیست، مخصوصا در موضوعات بسیار جدی. علاوه بر این، دانستن آنکه چه زمانی میتوانیم به سراغ گیمیفیکیشن برویم و چه زمانی نباید این کار را بکنیم هم بسیار مهم است. پس پاسخ به این پرسش در بعضی از موارد بله است!
یکی از این حالتها زمانی اتفاق میافتد که فرآیند بازی کاری به خوبی طراحی نشده و عملا به یک چیز مزاحم و اضافی تبدیل شود. وقتی که تعداد المانهای بازی خیلی زیاد شود، چیزی که میتوانست جالب و سرگرم کننده باشد عملا به یک فعالیت دشوار و دست و پاگیر تبدیل میشود. این اتفاقات وقتی که پاداشها بیش از حد در دسترس یا زیاد باشند هم اتفاق میافتد؛ وقتی افراد برای کسب امتیاز به تلاش چندانی نیاز نداشته باشند، عملا انگیزه چندانی برای فعالیت باقی نمانده و این پاداشها معنا و مفهوم خود را از دست میدهند.
حالت دیگری که گیمیفیکیشن ممکن است با شکست مواجه شود این است که نوع فعالیت یا پاداشها با موضوع کار اصلی یا مخاطبان ما همخوانی نداشته باشند. برای مثال، در نظر گرفتن یک حساب بانکی پس انداز به عنوان جایزه ممکن است برای والدین یک کودک جذابیت و مقبولیت فراوانی داشته باشد، اما به احتمال خیلی زیاد یک اسباببازی هیجان انگیز کودکِ مورد نظر ما را بیشتر به درس خواندن ترغیب خواهد کرد. در صورت تمایل به پیاده سازی بازی کاری در هر موضوعی مخصوصا بازاریابی، قبل از اقدام تمامی جوانب کار را در نظر بگیرید.
به طور خلاصه…
برای بهتر انجام شدن هر کاری، انگیزه و انرژی لازم است. بازیها به خوبی توانایی ایجاد این انگیزه را داشته و به همین خاطر میتوان از ویژگیهای آنها برای بهبود کیفیت آموزش، راندمان کاری افراد و افزایش فروش استفاده کرد. بعضی از تکنیکهای پیاده سازی بازی کاری در بازاریابی استفاده از سیستمهای امتیازدهی و گردونههای شانس هستند؛ و البته بسته به میزان خلاقیتتان میتوانید روشهای فراوان دیگری را هم برای بهبود وضعیت فروش کالاها یا خدمات خود طراحی کنید.
آیا شما هم در بازاریابی، مدیریت یا آموزش از چنین روشهایی استفاده میکنید؟ تا بحال به چه تکنیکهای دیگری برخوردهاید یا خودتان به کار بردهاید؟ منتظر دیدن نظرات شما هستیم!
نوشته با “Gamification” یک تجربه به یاد ماندنی برای مشتریان بسازید اولین بار در نوین. پدیدار شد.