من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود!

تازه فهمیدم سخت‌ترین قسمت کار یک نویسنده، حذف کردن متنی است که با خون دل نوشته.

اما ماجرا چیه؟

بعد از مدت‌ها بالاخره طلسم ایبوک جدید نوین شکست و نوشتنش تمام شد.

اما بعد از بازبینی قرار شد یک فصلش بطور کامل حذف شود؛ نه اینکه محتوایش بد باشد! (اصلاً مگر نوین محتوای بد هم داره؟) ولی فصل محذوف با وجود مفید بودن، چیزی به کل کتاب اضافه نمی‌کرد.

انگار که شما به داروخانه رفته باشید تا قرص سر درد بگیرید متصدی یک قرص دل درد هم برایتان روی کانتر بگذارد و بگوید “این را هم استفاده کن، کار از محکم کاری عیب نمی‌کند.”

نتیجه اخلاقی: همه چیزهای خوب را به هم وصله پینه نکنید چون باعث نمیشود خوبی‌ کار نهایی دو برابر ‌شود.

من فکر می‌کنم آنجا که شاعر گفته «من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود» احتمالاً مربوط به ماجرایی است که در آن مجبور شده ۵۰۰۰ بیت از شعرهایش را با دستان خودش دیلیت کند، وگرنه چنین بیت سوزناکی هیچ توجیه دیگری نمی‌تواند داشته باشد، حتی غم فراق و این حرف‌ها ?.

نوشته من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود! اولین بار در نوین. پدیدار شد.

The post من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود! appeared first on سئوراز.

درباره نویسنده: administrator

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *